- دکتر گیتی پورفاضل؛ حقوقدان
با گذشت چهلوچهار سال از نخستین سالهای منقلب شدن مردم، هرچند حکومت جمهوری اسلامی هرگز به پرسش منتقدانش پاسخی نداده اما همین پرسشهای ممنوعه بیاعتباری ایدئولوژی این نظام زا اثبات کرده است. پرسشهایی ساده مثل: چگونه دو واژه (با بار معنایی متفاوت) را کنار هم گذاشتهاید که رودرروی هم قرار میگیرند؟ آیا شما حوزویان که خود را علما و برخی هم علمای اعلام مینامید معنای جمهوری را میدانید و با پایههایی که آن را میسازد آشنا هستید یا برای فریب مردم آن را بکار گرفتید تا جمهوریاش را فاکتور گرفته اسلامیاش را به خورد مردم دهید؟ چگونه میشود جمهوری که دارای پایههای دمکراسی را میسازد و در آن اندیشه و بیان آزاد و برای مشکل جامعه به تدوین قانون میپردازد و نظم را پایهریزی میکند با احکام دینی که چهارچوبی از پیش ساخته شده را به مردمان هم به زور تحمیل میکند در کنار هم نشانید؟
احکام ادیان ابراهیمی مربوط به هزاران سال پیش است که بشر آن روزگار نه بادانش و نه فنآوری امروز آشنایی داشته و نه با واژگانی چون دمکراسی (که در آن سه قوه از هم جدا و مستقل عمل میکنند و قوانین نیز با توجه به نیاز جامعه نوشته و پس از تصویب مجلس به اجرا در میآیند) آشنایی داشته است.
تنها مردمی که با انتخابات آشنایی داشتهاند کشور یونان بوده که مردم برای برگزیدن فرمانروایانشان انتخابات برگزار میکردند البته نه توده مردم بلکه تنها لایهای از جامعه که مردان آزاد نامیده میشدند؛ بردگان و زنان از شرکت در رأی گیری محروم بودند.
مردم جهان از انقلاب فرانسه که در ۱۷۸۹ رُخداد با واژگانی چون تفکیک قوا و دمکراسی که به پارسی مردمسالاری گفته میشود آشنا شدند آنگاه کشورهای اروپایی یکیک به چنین فرمانروایی تن دادند و دو سده پس از آن نیز سیستم بردگی لغو و سپس در سال ۱۹۴۵ پس از پایان جنگ جهانی دوم اساسنامه سازمان ملل نوشته و در ۱۹۴۸ منشور حقوق بشر منتشر شد. همه این رویدادها دستآورد مردم به پاخاستهایست که برای برقراری این دمکراسی جان دادهاند تا جهان نوینی سازند که درآن کرامت انسانی سخن نخست را زند.
ولی جمهوری اسلامی همه این دستاوردها را نادیده گرفته و قوانینی را برما چیره کرده که هیچ پایه و اساس مردمسالارانهای ندارد و اگر مجلس و انتخاباتی هم هست نمایشی و نمایندگانش هم فرمایشیاند؛ مردم در انتخاب هیچ سهمی ندارند چون نمایندگان برگزیدهشده از صافی خبرگان رد میشوند آنگاه مردم باید از آن برگزیدهشدگان نمایندگانی را انتخاب کنند. بنابراین آزادی انتخابات از دسترس مردم بیرون است.
امروز در ایران کرامت انسانی زیر نعلین ِِسیستم آخوندی لِه و منش آدمی در چنبره ولایت مطلقه فقیه به زنجیر کشیده شده و نشانی از کرامت انسانی دیده نمیشود.
در هزاره سوم میلادی با برنامههای از پیش تعیینشده مردم ایران در چهارچوبی قرار دادهشدهاند که براثر فشار مردم شکسته ولی این شکستگی به چشم مسندنشینانی که ۴۴ سال مسندها را در اختیار گرفتهاند نمیآید.
تنفر و انزجار از نظام و گردانندگانش چنان مردم را از مسندنشینان جدا ساخته که پدید آوردن هرگونه آشتی برای نزدیک شدن مردم به حکومت را محال ساخته است.
در جهان کنونی که افراد خانواده هریک دارای منشی مستقل و اندیشهای جدا از هم هستند تحمیل هرگونه تفکری ناممکن است ولی نظام جمهوری اسلامی همچنان در زورگویی دست بالا را دارد و مردم را بهزور میخواهد وادار به همدلی با خواستههایش سازد که میبینیم تاکنون نتوانسته آن را به انجام برساند و پایش در گِل مانده است و توان بیرون کشیدن خویش را از گردابی که خود پدید آورده را ندارد.
انسان امروز با فنآوری نوین شتاب گرفته و پیوندهایی که در فضای مجازی است را نمیتوان بازور به پذیرش امری وادار کرد؛ این زورگوییها تاکنون سودی جز سرکشی و واکنش مخالف نداشته است ولی گویی فرمانروایان ما چشمها را بسته و گوشها را گرفتهاند تا واکنشها را نبینند و بانگ بلند مردم را نشنوند، گرچه مردم بیاعتنا به گفتار و کردار مسندنشینان آنگونه که میخواهند زندگی میکنند و از درون نیز با زخمهای کاری پیکرش را شرحه شرحه کردهاند و با همدلی و همصدایی زمینه هرگونه کنشی را از سیستم مطلقه فقیه گرفتهاند تا تنها بتواند به دور خویش بچرخد و بیهودهگویی کند و هیچ امری را نتواند به سامان برساند.

نیز