- جواد کاظمینی
شعر اعتراض امروز ایران، یک ستون ثابت روزانه در نشریه پرسیس است که سید مهدی موسوی شاعر توانا و بزرگ ایرانی مسئولیت انتخاب اشعار آن را بر عهده دارد. سیوپنجمین شعر این مجموعه اثری است از جواد کاظمینی.
به من گلوله بزن!… صبر کن که جان بدهم
که بعدِ مرگ، خودم را نجات خواهم داد
به من گلوله بزن!… مطمئن شو که مُردم
اگر که زنده بمانم به «گا»ت خواهم داد
به من گلوله بزن!… آب هم نمیخواهم
مگر بیابان را زنده با تگرگ کنی
به این امید نفس می کشم که با ضجّه
خودت برای خودت آرزوی مرگ کنی
به من گلوله بزن!… ردّ خونِ من رود است
به من که دشمنِ فرضی سادهات هستم
گروه خونِ من و تو کجا یکیست؟ بُکُش!
منی که منتظرِ خانوادهات هستم!
به من گلوله بزن!… رو به من نشانه برو!
که بر خلاف تو تنها سلاحِ من خون است
که در عقیدهی من خاک، خاکِ مادری است
و نامِ دیگرِ زایندهرود، کارون است
من از شمال و جنوبم به سمتِ غرب و شرق
به من گلوله بزن، خاکِ تِشنه منتظر است
سِپَر بگیر اگر رو به روی من هستی
که سمتِ سینه و قلب تو دِشنه منتظر است
به من گلوله بزن مطمئن شو که مُردم!
که رو به روی توام مثلِ سازهی بِتُنی
مرا به گریه بیانداز، گازِ اشکآور
هنوز منتظرم تا بلند گریه کنی
هنوز منتظرم بعد از این همه طوفان
درست قبل از خورشید، کوچه مِه بشود
و پر شود همه جا از صدای آزادی
و استخوان هایی زیرِ پام، له بشود
به من گلوله بزن، عشق، مقصدش خون است
به من گلوله بزن قبل از اینکه جا بزنی
سلامِ گرمِ مرا هم به مادرت برسان
و دیر نیست که من را پدر صدا بزنی!
به من گلوله بزن، خاک، خاکِ من هم هست
که خاکِ تشنه به جز خون چه چیز می خواهد؟
تو حقّ تیر گرفتی که عقده وا بکنی
و خاک، بعدِ شیاطین «عزیز» میخواهد
به من گلوله بزن، مطمئن شو که مُردم
مگر بیابان را زنده با تگرگ کنی
به این امید نفس می کشم که با ضجّه
خودت برای خودت آرزوی مرگ کنی
جواد کاظمینی، شاعر و ترانهسرا. دو مجموعه شعر به نامهای « پارانویا» و « کنار پنجره تا صبح قهوه نوشیدم همان شبی که نوشتی در انتظار منی»