- سام محمودی سرابی
آرمان مارکس، مهمترین نظریهپرداز انقلاب در عصر مدرن، پیش از آنکه انقلاب خونین و قهرآمیزى چون انقلاب ١٩١٧ روسیه باشد، بازپسگیرى انسانیت انسان از هر نظامى بود که انسانیتزدایى را یا از طریق واسپردگى آن به آسمان تسلى بخش دین یا از طریق وابستگى آن به بتوارههاى پول و کالا نهادینه مى سازد.
مارکس پیامبر خطاناپذیر نبود، لیک آرمان او، یعنى آزادى انسانیت از زنجیرهایش، آرمانى بزرگ بود که هرگز از میان نمىرود، مگر آن زمان که انسانیت از میان رفته باشد. تا آن زمان مارکس حضورش را هر دم از نو اعلام مىکند، چنانکه در جنبش وال استریت اعلام کرد.
به چه دلیل مارکس به آیندهاى چشم دوخته بود که در آن در سطح جهانى انسانها از نیاز مادى فارغ شده باشند؟ به باور من مسأله او حتى از تحقق عدالت فراتر بود. انسانیت انسان تا وقتى که این موجود معوضى در برابر پول و کالاست آزاد نخواهد بود، حتى اگر صندوقهاى رأى به گونهاى وانمودین گواهى دهند که در نظام دموکراتیک انسانها خود سرنوشت خود را تعیین مىکنند.
کدام سرنوشت؟ سرنوشت سیاسى؟ اگر چنین است پس انسانها سرنوشت اقتصادى و به تعبیر مارکس اقتصاد سیاسى خود را به بانکداران و مراکز انباشت سرمایههاى کارناکرده سپردهاند. تا وقتى که صندوقهاى رأى با گاو صندوقهاى خرپولها وصلت کردهاند، دموکراسى نیز نیمبند و فریبآلود خواهد بود. دموکراسى راستین – اصطلاحى که پیش از جنبش ضد والاستریت از زبان معترضان در اسپانیا شنیده بودیم – بدین معنا بود که هم کنترل سیاست و هم اداره اقتصاد بدست مردم ٩٩ درصدى باشد، نه اقلیت یک درصدى.
حقانیت این آرمان چندان انکار ناپذیر است که هر دلیلى علیه آن در تحلیل نهایى جز نوعى مالهکشى بر ناگزیرش نابرابرى و بیعدالتی وامید الهیأتى به دست غیبى بازار نیست. به بیان دیگر، سخنان مخالفان این آرمان انسانى و تماماً انسانى حرفهایى از این دست خواهد بود: حق با شماست، اما بیعدالتی و نابرابرى در طبیعت جامعه و آز و خودخواهى در طبیعت انسان است و آرمان شما انسانى اما ناشدنى است.
شیفتگان معبد بانک جهانى و صندوق بینالمللى پول خواهند گفت: این آرمان با انقلاب یکشبه شدنى نیست. باید در انتظار دست غیبى بازار نشست. بهتدریج نابرابرى کمتر خواهد شد، بیسوادى سال به سال کاهش خواهد یافت، درآمدهاى سرانه، میزان اشتغال زنان و مردان، برابرى جنسیتى، نرخ مرگ و میر کودکان از گرسنگى، دسترس به آب آشامیدنى، میزان کمک کشورهاى ثروتمند به کشورهاى فقیر، وضعیت بهداشت و بیمه درمانى، توسعه سیاسى و صنعتى و دیگر شاخصهاى توسعه پایدار رو به بهبود خواهد نهاد. دوران ثروت زیاد به پایان خواهد رسید. از سوى دیگر، انقلابها امتحان خود را پس دادهاند.
اکثر انقلابها با شورش تودهاى یا جنگ مسلحانه پارتیزانى آغاز شده و سپس رهزنان انقلاب پس از قدرتگیرى خود نخستین ضدانقلابیون بودهاند. نسل انقلاب ۵٧ در ایران از اینکه انقلاب کردهاند، احساس گناه مىکنند. تمامتخواهى و تصفیههاى خونبار استالین و کاسترو و خمینى را نمىتوان توجیه کرد، مگر با این توجیه که انقلاب بدون خشونت قهوه بدون کافئین است. رخدادهاى واقعى این نظر را تأیید مىکنند، اما مهمتر عاقبت خشونت ضدانسانى و به اصطلاح انقلابى بوده است. عاقبت انقلابهاى کمونیستى شکست یا دگردیسى به سرمایهدارى فاسد دولتى بوده است. پیامد این رخدادها شکلگیرى گفتارى بوده که نظر شخصى راقم نمیتواند آن را تغییر دهد، چرا که این گفتار گفتار زمانه است.
واژه انقلاب در دهههاى ۴٠ و ۵٠ شمسى (۶٠ و ٧٠ میلادى) جاذبه داشت و امروز بر عکس دافعه دارد. افرادى هستند که استثنائاً خلاف این جریان از انقلاب سخن مىگویند و این را انکار نتوان کرد. نمونه بیاورم: آلن بدیو در کتاب اخلاق؛ رسالهای در ادراک شر حقوق بشر را حقه لیبرال دموکراسى معرفی و کماکان از انقلاب فرهنگى مائو دفاع مىکند؛ با این حال دفاع او از ضرورت انقلاب قهرآمیز هرچه هست سست و بىمایه نیست بل یک تئورى تازه در باب سوژه و سوژه شدن و اخلاق خیر و شر و امرکلى پشتوان آن است.
تغییر از نگرگاه چپهاى نو مشکل بتواند به نفوذی بنیادى دست یابد، مگر آنکه وجههای جهانى پیدا کند. دفاع ژیژک از گام درست هایدگر در راهى غلط در سال ١٩٣٣ چنین است. امروزه اقتصاد بیش از فرهنگ جهانى شده است. چپ نو امروزه از سرمایهدارى سیارهاى مىگوید و درست هم مىگوید. رخدادهاى عینى در سالهاى اخیر بهروشنى نشان داد که براى نظامهای سرمایهداری آنجا که پاى منافع اقتصادى در میان باشد حقوق بشر پشیزى ارزش ندارد.
بانکهاى جهانى و مراکز انباشت پولهاى کارنکرده دیکتاتورهایى که سرنمونِ فاسدترین کلنى سرمایهدارى جهانى، یعنى سرمایهدارى دولتىِ رانتیرِ نفتىِ الیگارشیکِ مافیایىِ هستند، بر سر منافع خود جنبشهاى دموکراسى خواه ایران و سوریه را بهطرزى بس رذیلانه ذبح کردند. جهان را خرپولهاى یک درصدى مىگردانند و این جهانگردانى دیگر مرز نمىشناسد.
پاسخ به پرسش بالا به لحاظ تئوریک نمىتواند منفى باشد. سرمایهدارى جهانى یک ساختار است و هر تغییر ساختارینى نامى دیگر براى انقلاب است. اما ساختار کنونى اقتصاد سیاسى بسیار پیچیدهتر از ساختار طبقاتى سده ١٩ و اوایل سده ٢٠ است. در جوامع دموکراتیک تا آنجا که دورادور حدس مىتوان زد، حتى خودِ کارگران زیستن در وضعیت کنونى را بهشرط برخوردارى از اتحادیههاى قوى و مستقل بر انقلاب ترجیح مىدهند. منتقدان رادیکال وضعیت موجود در عین نقد بنیادى و بىوقفه سرمایهدارى جهانى هیچ طرح روشن و ممکنى براى انقلابى که مىبایست جهانى باشد ندارند و اگر هم داشته باشند از محدوده ذهن آنها و طرفدارانشان فراتر نمىرود.
مارکس و انگلس در زمانى که کارگران در اروپا کمابیش در اکثریت بودند، خطاب به پرولتاریاى تمامى کشورهاى جهان اعلام کردند که: متحد شوید. این یعنى آنها هشیارانه دریافته بودند که انقلاب بدون فاعلان انقلاب ممکن نمىشود و افزون بر این انقلاب باید هدفى جهانى داشته باشد. امروزه فاصله طبقه کارگر و طبقه متوسط دارد کمتر و کمتر مىشود. چه طبقهاى حاضر است فاعل انقلابى سوسیالیستى باشد؟
تغییر بنیادى وضعیت کنونى جهان ممکن است براى من یک آرزو باشد، اما این آرزو هر قدر نیز که انسانى باشد، بدون فاعلان انقلابى برآورده نمىشود. من با انقلاب مخالف نیستم، اما انقلاب با من مخالف است. حضور چپ به باور من ضرورتى است، همچون وجدان این جهان سیاست زدوده نا انسانى. چپ در غیاب فاعل انقلابى و بهدیگر سخن در دوران ناممکن بودن عمل انقلابى وظیفه دارد که مدام با افشاى بیدادها و انسانیتزدایىها پرده از چهره بزک کرده سرمایهدارى بردارد و دستکم به لحاظ اندیشگى چنان موى دماغ سیاستهاى دودوزهباز شود که امکان یکهتازى را از آنها سلب کند.
اما کماکان این پرسش بیجواب مانده: اگر نظامى ستمگر با اعتراضات مدنى و بىخشونت سرنگون یا دستکم تن به اصلاحات بنیادی نداد، آیا ما حق داریم دست به اسلحه ببریم؟ معلوم است که حق داریم. باز از مارکس آموختهایم که نیروى مادى را فقط نیروى مادى از میان برمىدارد. با این حال توسل به اسلحه و زور در اینجا خواست اولیه معترضان نیست، بل این دیکتاتورها هستند که آن را به کل تحمیل مىکنند. پرهیز از خشونت در برابر چنین درندگان تهى از وجدانى نمایشى است که تنها از آن بهرهبردارى مىکنند. سلاح نقد در این وضعیت باید به نقد مسلحانه روى آورد. با گرگها گفتگو نمىتوان کرد.
سرنگونی فرجام محتوم نظامی ست که جولانگاه فساد سیستماتیک و غارت منابع ملی به زور سرنیزه و شکنجه و ارعاب است و بدون حتى طرحهاى تئوریک چنین خواهد شد، در آن روزى که بغض فروخورده سالیان و نفرت انباشته شده مردم بترکد، تنها چیزى که ضرورت دارد هدایت خشونت به فضاى دموکراتیک و پیشگیرى از یکهتازى دوباره رهزنان انقلاب است.
سام محمودیِ سرابی شاعر، نویسنده و روزنامهنگار ۲۰ مهرماه ۱۳۵۵ در تهران به دنیا آمد. وی دانشآموخته فلسفه دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد است. وی در داخل ایران با مطبوعاتی مانند همشهری، حیات نو، همبستگی، بهار، اعتماد و شرق، و پس از خروج از کشور با رادیو زمانه، روزآنلاین و آمد نیوز همکاری کرد. او در حال حاضر در ونکوور کانادا مشغول کار پژوهشی پیرامون تاریخ معاصر ایران است.

هیچ متوجه شدید که کامبیز درم بخش کاریکاتوریست نامدار زمان شاه مرد ؟
نه !
چرا؟
چون مزدور روسیه و توده ای و فدایی و جاسوس ملاها نبود رسانه های فارسی هر کسی را که
۱) مزدور ملاهای روسی باشد ،
۲) توده ای ، فدایی ، ملی کس کشی باشد
وقتی مرد بزرگ میکنند به انداز کیر پوتین وقتی راست می شود برای تجاوز به سرزمینهای دیگران از گرجستان و ابخازیا و اوستیا تا کریمه و سوریه و لیبی و ونزوئلا و ایران وآلان اوکراین .
– برعکس اگرکسی
۱) ملی باشد ،
۲) میهن پرست باشد ،
۳) لیبرال باشد ،
۴) هوادار دموکراسی باشد ،
۵) اصلا معتقد به رابطه نرمال با غرب ، امریکا ، اسرائیل ، اروپا باشد ،
۶) یا نه فقط جرمش این باشد که به روس ها کون نمیدهد
– همه این جنده ها ی روسی علیه او صدها مقاله می دهند
– یکی از اینها نمی پرسد این مزدورانی که شما از انها به عنوان بزرگترین ، با سوادترین ، یگانه ترین ، بهترین ، …… یاد میکنید ،
a) در زمان شاه چه کرده،
b) در دو سال اول انقلاب تا کودتای ۶۰ چه کرده ،
c) تا ۶۷ کیر ملاهای روسی را تا کجا در سوراخهایش فرو میکرده ،
d) از انجا تا خروج فیزیکی خلقی ها (باند خط شیطانی امام کذاب ) آز رژیم روسی ملاها در ۸۴ چه میکرده ؟
e) بعد در جنبش سبز ضد روسی و ضد فلسطینی و لبنان و غزه چه می کرده ،
f) و بعد در مشارکت در ادم کشی بزرگ قرن در سوریه کجا ایستاده بوده ؟
g) و سرانجام در کشتار مردم معترض عادی برای نان و هوادار امریکا و شاه امریکایی و حتی رضایت به یک دیکتاتور میهن پرست مثل رضا شاه کجا ایستاده بوده ؟
h) علیه غارت روسی و استفاده ابزاری تروریستی موشکی خیانت کارانه باند پرچمی های ملاهای روسی به رهبری دیوانه مالیخولیایی خامنف و پاچه خواران فدایی ، توده ای ، ملی کس کشی و نقابداران مشروطه توده ای نفتی پوتینیست امریکا ستیز ، سلطنت طلبان جمهوری خواه از نوع پرولتاریا بعثی ، سیمون بولیواری فاسد الیگارشیک ورشکسته ، ملی گرایان کس کش توده ای ها (کورش زعیم ) ، فدایی ها و ملاهای روسی ایا سخنی گفته ؟ مقاله ای نوشته ؟
i) همراه با ملت به فروش مملکت به روسیه و سوریه و غزه و لبنان و ونزوئلا و کوبا و ویتنام ( که حالا با تروریسم دریایی سپاه زیر میزی همکاری میکند و از پولشویان ملاهای روسی است ) اعتراض کرده ؟
– هرگز !
افرادی مثل :
۱) رئیس دانا (در جنبش سبز گفت چند امتیاز به کارگران بدهید تا بگوییم رسانه ها عقب بکشند ! )
۲) خوئی (در جنبش سبز از شعار مرگ بر روسیه و نه غزه ، گفت شب خوابش نبرد)
۳) شجریان ( تا زمانی که خلقی ها و موسوی چی ها بودند ربنا خوان انها بود)
۴) هوشنگ چالنگی ( اسم این بابا را هم در ۴۳ سال گذشته کسی نشنیده)
۵) ارامش دوستدار ( این اقا فقط ضد دین است ، انهم دین های خاص ، زرتشتی هم جزو ان است ، یعنی این اقا ضد هویت ۲۵۰۰ ساله ایرانی هم هست ، هیچ کاری به سیاست استعماری روسیه ، دین مارکسیسم لنینیسم ، دین سنی های وهابی عربستان و شیخک ها ، دین مسیحیان مارونی مزدور اسد و روسیه ، دین مسیحیان کمونیست سیمون بولیواری چاوز و ارتگا ، دین بودائیان جنایت کار در ارتش میانمار ، دین سنی های تروریست روسی در کردستان مثل کوموله و دختر کشان ناموسی کرد ، دین ارتدکس پوتین نژاد پرست مافیایی الیگارشیک اشغالگر ندارد !)
۶) اشرف درویشیان و دولت ابادی( همیشه به ملاهای روسی مخصوصا جناح خلقی ضد امریکای موسوی و نبوی و خوئینیها پایبند ماند ند. خدای موسوی و خوئینیها و عبدی او را بیامرزد)
– مردم ایران هیچ راه رهایی از این پیوند منحوس دین سیاسی روسی ملاها با ایدیولوژی منحوس مارکسیسم لنینیسم ندارند
روس و انگلیس که ۳۰۰ سال است در ایران بوده اند ، پایه گذار نفوذ استعماری بوده اند که آکنون به همت مارکسیست های روسی تبدیل به استعمار کامل روسی (هژمونی روسی ) گردیده است .
– دولت فخیمه انگلیس یک پناهنده بیچاره دوتابعیتی، زنی بی گناه ، اسیر در دستان مزدوران روسیه را نمی تواند ازاد کند .
– نازنین زاغری اولین سمبل شکست استعمار انگلیس و حاکمیت تمام عیار روس ها در ایران است .
– بی بی سی فارسی با ان مزدوران مارکسیست لنینیست و نوکران ملاهای روسی در ان ، و همه این تروریست های فدایی ، توده ای ، ملی کس کشی ، تحکیم وحدت با روسیه ، ققنوس و فرشگرد ، …. در این رسانه های لندنی که در دوچه ولله مرکل دوره خیانت و جاسوسی دیده اند زیر نظر مزدوران ملاهای روسی فاروقی و برزگر و گلستان ، دوستدار ، مسرت و امینی و ….) سمبل دوم پایان نفوذ انگلیس در ایران و اشغال کامل ایران توسط روسیه است .
– حتی مؤتلفه و بادامچیان و ترقی انگلیسی هم مزدور کره شمالی و روسیه شده اند .
– یکی گفته که برای دموکراسی در ایران ملاها باید برگردند به مسجد
https://news.gooya.com/2021/11/post-58243.php
سخنی بسیار درست اما ناقص !
فراموش کرده که ملاها در مسجد بودند اما دموکراسی در ایران نبود !
پس چه چیزی در ایران مانع دموکراسی است ؟
۱) دین و باور دینی ؟
نه ! در لهستان ، امریکا ، کانادا ، اسرائیل ، بسیاری از کشورهای اروپایی بسیاری از مردم دیندار هستند . اما دین در سیاست دخالت نمی کند !
۲) اینکه در اروپای شرقی کشورهایی که تحت اشغال شوروی بودند توانستند دموکراسی بشوند (انهم نه به اندازه اروپا وا مریکا وا سرائیل ) چون شوروی فرو پاشید و روسیه پوتین توان دخالت در انجا ها را نداشت ، نفوذ ایدیولوژیکش را هم از دست داده بود ، مردم دیده بودند مارکسیسم لنینیسم چه اشغالی است . اما در ایران هنوز این اتفاق نیفتاده و مارکسیست لنینیست های ایرانی خائن ترین و جاسوس ترین و کثیف ترین مارکسیست لنینیست های جهان هستند ، درست مثل مسلمانان ایرانی که از همه مسلمانان جهان احمق تر و یابو تر هستند .
– پس مانع دموکراسی روسی گری افراطی است و نفوذ ایدیولوژیک سیاسی روسیه در ایران که حالا یک رژیم روسی را بر ایران حاکم کرده .
روسیه است که
۱) هم ضد مشروطه بود ،
۲) هم اذربایجان را اشغال کرد ،
۳) هم نفت و گاز ایران را برای روسیه می خواست و دموکراسی مصدقی را سرنگون کرد ،
۴) هم با خمینی هم کاسه شد از ۴۱ ( توده ایها در المان شرقی علیه انقلاب سفید شاه و پیش گویی جزنی و رحمان هاتفی و گلسرخی ) تا ۵۶ که همه مارکسیست ها و ملی کس کشی ها و ملیون امریکا ستیز شده با طبقه متوسط ایران که دموکراسی می خواست هم کلام شدند و شاه مدرن را سرنگون کردند ، طی کمتر از سه سال با انواع ترور و بلوا و توطئه و تجزیه و فرافکنی همه را بیرون ریختند در سال ۶۰ و هژمونی روسی ملاها در ایران به دنیا امد .
– پس باید روس ها آز ایران بیرون انداخته شوند .
– چه کسانی نگذاشتند و نمی گذارند ؟
طبری ، کیانوری ، پیشه وری ، قاضی ، زرافشان ، عمویی ، کانون نویسندگان ، رئیس دانا ، تابان، نیکفر ، هفت تپه (چی شد اعتصاب نیشکر و صنعت نفت که سایت امنیتی کوچه میگفت ۹ مرداد ملاها سقط می شوند ، خوزستان چی شد ؟ همه جنبش ها را این مزدوران روسیه همدست ملاهای روسی منحرف میکنند و به شکست میرسانند ، همان گونه که رئیس دانا وعده داد ) ، پورمندی ( مجری بد و بدتر برای حفظ ملاها و ونزوئلایی کردن ایران ، دلار ببینید چه میکند ، یک عمانی با ۲۵ ریال عمان سفر شمال ایران می تواند انجام دهد ) ، تفرشی ، پرواند ابراهیمیان و بارسقیان ( جاسوسان ارمنی روسیه در ملاها ) شاهد علوی ، کسروی ( آخوند توده ای قفقازی ) ، گلسرخی (مخترع سوسیالسیم اسلامی ) ، هنرمندانی مثل رسول اف ، فرهادی ، پناهی ، کلهر ، ۱۴ معصوم ( خامنف بالاخره استعفا کرد یا داره مملکت را بیشتر و بیشتر در منجلاب روسی فرو میبره ؟ چرا نوریزاد ساکت شد ؟ ماموریت طبر زدی برای رفسنجانی و خامنف در دوران رئیسی تمام شد ؟) ، شهرام ناظری ، میلانی ( دروغگوی بی شرم دستکاری کننده تاریخ توده ای در استانفورد با جیبی از وصیت نامه های نوشته شده توسط ک گ ب ، حجاریان ، سلیمی نمین ) ، اهی ، اسدی ، بقراط ( تروریست مارکسیست روسی ژندارم کش ! : سخنگوی شاهزاده مستعفی جمهوری خواه با متحدان بزرگ آمریکایی ، دوستان سناتوری چون تد کروز و روبیو و کاتن و جمهوری خواهان پیش رو در سنا ) ، سازمانهای تروریستی شونیستی کرد ( جیره خواران عربستان و امارات ، معامله کنندگان با ملاهای روسی بعد از کودتای ۶۰ پشت درهای بسته اما اعلام شده ) ، اجودانی (توده ای در لندن ) ، عبدالله شهبازی (سر جاسوس ک گ ب در سازمان امنیت ملاهای روسی )، سلیمی نمین و شریعتمداری کیهان ( روح خبیث کیانوری و طبری ) ، شمخانی (سپاهی تروریست عرب مزدور روسیه ) ، تاجزاده (داماد مزدور حافظ اسد یعنی محتشمی پور بنیان گزار تروریسم بین الملل ملاها) ، خوئینیها ( اخوند فرقه دموکراتی ک گ ب غده سرطانی و تخم گودزیلای روسیه در رژیم ملاهای روسی) ، موسوی (توده ای ریشدار ترور کننده مخالفین درخارج ) ، رهنورد ( جاسوس پیمان مارکسیست اسلامی در بیت موسوی ) ، پیمان (از دست اندرکاران پشت پرده اشغال سفارت امریکا، بنز سیاه جلوی سفارت به گفته ناصر میناچی) ، خلخالی و ری شهری ( کاندیداهای توده ای ها و جاده صاف کن روسیه در قوه قضای استالینیستی ) آشکوری ( اخوند خانم بیار توده ای در نهضت ازادی) ، نبوی ( تروریست تغییر دین داده روسی جاده صاف کن روسیه و بمب گذار و ترور کننده خودی های نا مطمئن و موی دماغ روسیه ، متخصص باج دادن نهایی و فروش مملکت در الجزیره بوتفلیقه مزدور روسیه واسطه با غرب) ، کشتگر و فرخ ( سهامداران ونزوئلایی شرکت کیسون و طهماسبی در پولشویی برای ملاها از تهران تا المان و کاراکاس) ، فتاه پور ، شهلا ، شکوه ، ملیحه ، عبقری ، ناهید (تروریست ها فدایی دیگر، ایران را سراسر سیاه کل میکنیم ! تجزیه ایران ، همدستان ملاهای روسی در پروژه روسیزاسیون ایران امریکایی شاه و بازرگان ) مینا ، رئیسی ، تقوایی ، مالجو ، اعتمادی ، فرخنده ، روغنی ، غنی نژاد ، ممبینی ، فانی ، تقی زاده ، مجید محمدی (امنیتی های نقابدار ملاهای روسی ) ، موسویان ، علیزاده ، باستانی و هوشنگ اسدی و زنش (نفوذی توده ای در میان خاندان فاسد رفسنجانی) ، بهنود (رفیق گرمابه و بازار فرخ و مهاجرانی جاسوسان روسیه و ملاهای روسی ) ، نیوشا بقراط و حقیقت نژاد و ویسی و افشاری و گنجی (سپاه پاسداران در رادیو فردا ) ، مخملباف ، واحدی (سردبیر مخفی سایت امنیتی مشروطه ) ، سولماز ، مهسا ، محمدی ، (مزدوران نگهدار و کشتگر در سایت امنیتی زیتون) هودشتیان ، کنگر لو ، شعله سعدی ، خزعلی ، امیر احمدی ، جوادی ، همایون (مزدوران احمدی نژاد منصوب پوتین و مسافر کش قاهره ) ، یغمایی ، دانش ، نجومی ، بهبهانی (سایت امنیتی های توده ای مجاهد کش در میهن ) عبدی ، نعیمی پور ، اصغرزاده ، ابتکار (دزدان دیوار بالاکش روسیه و ناصر و قذافی و کاسترو ) ، سلامی ، اسلامی ، بتی یوسفی ، پوریا ، فلاح ، همن سیدی ( مزدوران سپاه در من و تو) ، کامران متین ، ندیمی ، روشندل ، بروجردی ، سرکوهی ، سیما ، رهبر ، سلطان پور ، صبا ، قانعی فرد ، ارش عزیزی ، امیر طاهری (مزدوران رژیم و سازمانهای تروریستی کرد در ایران اینترنشنال و ایندیپندنت فارسی اماراتی )
There is only one way to Democracy in Iran and that is getting rid of Russian Marxists and Russian Islamists who are running current regime in Tehran as a Russian poppet regime