سایت خبری عرب نیوز در مطلبی به بررسی اختلافات درون ساختار قدرت پرداخته است و مینویسد برای چندین دهه، ویژگی برجسته سیاست در ایران، رقابت میان اردوی تندروها و جناح میانهروها یا اصلاحطلبان بوده است. اما از زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی پدیده تازهای در این کشور در حال ظهور است و ان اینکه تندروها در برابر یکدیگر قرار گرفتهاند.
وی نوشته است: با اینکه از آغاز ریاست جمهوری رئیسی هنوزصد روز نگذشته، اما روزنامه کیهان که سخنگوی دفتر رهبر و سردبیر آن از مشاوران نزدیک آیتالله خامنهای است، رئیسی را به علت وضعیت اقتصادی و افزایش مداوم قیمتها مورد انتقاد قرار داده است.
نویسنده میگوید با اینکه آیتالله خامنهای و جرگه وی رویه متداول در زمینه شانه خالی کردن از قبول مسئولیت و سرزنش کردن دولت را همچنان تکرار میکنند، اما برای رئیسی و همکارانش چنین انتقادی در چنین مدت زمان کوتاه، بیسابقه محسوب میشود.
نویسنده میگوید باید توجه داشت که تصور اینکه آقای خامنهای مخالف دولت باشد کاملا بیمورد است؛ چون خامنه و دولت دو نهاد مجزا نیستند و خامنهای همان دولت است. هیچ قانون مهم و حساسی وجود ندارد که بدون تائید آقای خامنهای تصویب شود. وی تصمیم گیرنده نهایی درباره سیاست داخلی و خارجی ایران است. نویسنده مینویسد رهبر جمهوری اسلامی، اقتصاد را مدیریت و منابع طبیعی و ثروت کشور نیز در اختیار وی قرار دارد.
نویسنده مینویسد: اعضای جناح تندرو، رو در روی یکدیگر قرار گرفتهاند. برای مثال، محمد باقر قالیباف که در انتخابات ریاست جمهوری به نفع رئیسی کنار رفت. چندی پیش به انتقاد شدید دولت پرداخت. وی گفت باورهای نادرست و مدیران ناکارآمد، دو مشکل عمده دولت است. مشکل نبود پول و منابع نیست، بلکه ما باید برای برطرف ساختن این دو مساله، سرمایهگذاری و وقت صرف کنیم.
این انتقادها، آشکارا از وجود شکاف و اختلاف در اردوی تندروها حکایت دارد. چنین انتقادهایی از سوی تندروها علیه هوادارانشان نشان از شکنندگی این جناح دارد. اما همانگونه که خبرگزاری دانشجویان در بازتاب انتقاد قالیباف از دولت رئیسی نوشته، نشاندهنده کاستیهای جناح خود وی نیز بوده است که اکنون دولت برخاسته از جناح تندرو که قالیباف نیز عضو آن است، زمام امور کشور را بهدست دارد و افراد نزدیک به شخص قالیباف منصبهای مدیریتی کشور را در اختیار دارند.
از دید نویسنده تندروها، زمانی که به اصطلاح میانهروها و اصلاحطلبان زمام امور را در دست داشتند همواره این جناح را مسئول نابسامانیهای داخلی و خارجی کشور معرفی میکردند. اما زمامداران ارشد رژیم این نکته را نادیده گرفتند که در صورت سپردن همه ارکان کشور به تندروها، ضعف رژیم آشکار خواهد شد.
نویسنده در پایان نتیجه میگیرد که اکنون که تندروها کنترل کامل ارکان قدرت در کشور در اختیار دارند، دیگر کسی باقی نمانده است که بتوانند آنها را بهعلت مشکلات شدید مالی مردم مورد انتقاد قرار دهند و به همین علت به انتقاد از مقامات جناح خود پرداختهاند. بروز اختلاف در اردوی تندروها که از زمان استقرار نظام دینسالار ایران تا کنون بیسابقه است، نشان دهنده ضعف و شکنندگی این رژیم است.