- مژگان محمدی
عشق + پشتکار= شاهکار
چه زیباست نام شاه که بر هر مفهوم که مینشیند آنرا به قلههای شکوه میرساند. چه بسیار کسانی که در اوج عشق و بیقراری و تداوم و پشتکار شاهکار آفریدهاند.
صد و دوسال پیش تقدیر انسانی پراز عشق و پشتکار بر مام وطن هدیه کرد، ایرانسازی که خود، شاه بود، جانی که شاهنشاه بود. شاهنشاهی که کورشوار پرچمدار هویت سرزمین اهورایی شد. جبروت و شکوهمندی ایران زمین را در مراسمی تکرار نشده در تاریخ آنچنان بر رخ جهانیان کشید، که تا تاریخ هست، هر ایرانی به خود مباهات میکند. مردی پر از عشق، مردی پر از کار، شاهکاری بنام شاه.
چه روزهای پر دردی کشیدی پدرم! که عشق و کار، سخت است، سخت و دشوار. ولی تو بودی و عشق تو بزرگتر از رنجها بود، و غمت سنگینتر از دردها. تو عاشقانه تلاش میکردی، چرا که این مرز و بوم کار و تلاش میخواست، این مردم گرفتار بودند، مردمی بینوا و گرفتار بیکسی.
پویا بختیاری پسر کسی بود، ولی این ملت پدر نداشت. تو آموختی که ماهم فرزند کسی هستیم. فرزند تو که پدر ملتی بودی.
پدر مهربانم! پدر ایرانم! پدر عاشقم! چقدر امروز دلتنگ توام
پدر سربلند ایران! چه بیرحمانه تو را متهم میکنند، و گاه با چند درجه تخفیف به نقد تو مینشینند، به نقد پسر جوان بیست سالهای که بهنام شاه بر تخت نشست، و عزت شاهی برای تاریخ و مایه سربلندی فرزندان پیرو جوانش شد.
اما ما که هر روزمان آکنده از خطا و اشتباه است، از تو توقع فوق بشری داشتیم و داریم. ما که اگر پرونده روزهای زندگی شخصیمان را ورق بزنند، بیشمار از خطا و گناه است، اما و هزار اما که پرمدعا و پرکینه برتو میتازیم.
چرا که ما نیاموختهایم، که به کارنامهی خود و دیگران نمره بدهیم. میگویند که تو دیکتاتور بودی. اما آنها که میگویند تو دیکتاتور بودی، دروغ میگویند، چون کسی از دیکتاتور توقعی ندارد. همیشه این مهربانان هستند، که کسی از آنها انتظار کوچکترین خشمی ندارد، و با کمترین سردی زبان به اعتراض و دلخوری از آنان گشوده میشود.
تازه پس از سالها که تو رفتی ایران و مردمانش فهمیدند دیکتاتور یعنی چه و دیکتاتوری چگونه است. شاید مرگ هدیهای برای تو بود که ویرانی ایرانی که ساختی نبینی. ایرانی که فرزندانش هر روز دردی عمیقتر از پیش را تجربه و تحمل میکنند. و نالهای هم از کسی برنمیآید، آنها تازه فهمیدند که دیکتاتور تحمل ناله مردمش را هم ندارد.
پدر مهربان ایران، روحت شاد! خوشحالم که که از ایران رفتی و گرفتار اینهمه خشم و کینه نشدی، چرا که اگر بهدست آن ناجوانمردان تیرهدل میافتادی، با آبروی یک ملت بازی میشد. و با آن انبوه کینه کور، کاری با تو میکردند که باعث میشد لکه ننگی بر پیشانی یک تمدن کهن وارد شود که پاک نشدنی بود.
رفتی و حتی رفتنت نیز، برای ما شرافت اورد.
دوستت دارم و تا ابد در قلب منی
چهارم آبان ۱۴۰۰
مژگان محمدی ساکن استرالیاست، وی مدتی در ایران به کار خبرنگاری پرداخته و چندی نیز درس خبرنگاری خوانده است.