مراسم تودیع و معارفه استاندار جدید آذربایجان شرقی در حالی برگزار شد که یکی از حاضران جلسه با رفتن بر روی سن سالن محل سخرانی به استاندار جدید سیلی زد. فیلم مربوط به این اتفاق به سرعت در فضای مجازی منتشر شدن و واکنشهای مثبت و منفی بسیاری داشت. صدای سیلی چنان بلند بود، گویی که در یک فیلم سینمایی این اتفاق فیلمبرداری شده است. سیلی زدن به استاندار بارتاب زیادی در رسانهها داشته است. دادستان تبریز ساعتی پس از انتشار فیلم سیلی زدن به عابدین خرم استاندار استان آذربایجان شرقی، دستور پیگیری را صادر کرد.
خرم استاندار سیلی خورده آذربایجان شرقی در گفتگو با صداوسیما درباره این اتفاق گفت: «این فرد به من سیلی زده، چون همسرش را یک مرد واکسن زده…» باورپذیر است؟ زینالعابدین رضوی خرم این که فرد مورد نظر، همکار جدیدش بوده، فرزند شهید یا کارمند کارگزینی سپاه بوده، را دروغ خواند.
استاندار جدید آذربایجان شرقی گفت، سیلی امروزی که در مراسم معارفهاش خورده، از جنس همان سیلیهایی است که وقتی در جنگ سوریه در اسارت بوده، از دشمن میخورده ولی این سیلی را میبخشد.
به گزارش خبرگزاری فارس، علی علیزاده، نماینده مردم مراغه در مجلس شورای اسلامی، با اشاره به انتشار کلیپی که در آن به استاندار آذربایجان شرقی سیلی زده شده است، گفت: فردی که اقدام سیلی به استاندار آذربایجانشرقی میکند از همکاران سابق وی بوده است. وی افزود: قطعاً انگیزه این فرد مشکلات و خصومت شخصی بوده است و ربطی به انتصاب استاندار و یا حتی سخنان وی نداشته است چرا که اساساً در بدو ورود استاندار و آغاز سخنان وی اقدام به چنین حرکت میکند. وی ضمن انتقاد از ضعف برگزاری مراسم یادآور شد: متأسفانه در این مراسم امنیتی و کنترلی وجود نداشت و این از ضعف مدیریت در برگزاری مراسم است.
احمد زیدآبادی در واکنش به این اتفاق نوشت:« برخورد فیزیکی در جریان معرفی استاندار آذربایجان شرقی مایۀ تأسفِ بسیار است. این نوع برخوردها نشانۀ خشم متراکم و همراه با از دست رفتنِ تابآوری قشری از ایرانیان در فقدان راهکار تعریف شدهای برای تعامل مدنی بین اجزاء جامعه و حکومت است. از این قبیل برخوردها با هر فرد و به هر انگیزهای، نباید به شوق آمد و خوشحال شد؛ چون اگر رسم شود، رسم بدی خواهد شد با پیامدهایی مهیب!”»
برخوردهای فیزیکی و لمپنی در فضاهای سیاسی جمهوری اسلامی
پیش از این علی اصغر عنابستانی، نماینده مجلس شورای اسلامی، در بهمن ماه ۹۹ به صورت یک سرباز وظیفه به نام عابد عابد اکبری ۲۲ ساله سیلی زده بود، به این دلیل که نماینده مجلس بهدلیل ممانعت سرباز وظیفه از عبور اتومبیلش از مسیر خط ویژه بهصورت آن سرباز سیلی زده بود. این نماینده اصولگرا در ابتدا سیلی زدن را تکذیب کرده بود، اما بعد از انتشار ویدیویی بدون عذرخواهی از این سرباز، از مردم کشورش عذرخواهی کرد. این اتفاق با واکنش گستردهای در شبکههای اجتماعی روبرو شد. مدتی بعد پلیس اعلام کرد این نماینده مجلس در “سه” مورد مجرم شناخته شده، اما آقای عنابستانی اعلام کرده بود از بیشتر اتهاماتش تبرئه شده است.
اتفاقاتی از این دست نخستین بار نبود که میان نمایندگان مجلس و مردم، یا در مجلس میان نمایندگان رخ داده بود. درگیری میان علی مطهری و مهدی کوچکزاده نماینده عصبی مجلس که بارها در مجلس به کتککاری و فحاشی پرداخته بود، نمونهای از این برخوردها بود. شاید شدیدترین درگیری میان نمایندگان مجلس در نخستین مجلس شورای اسلامی رخ داد.
پایگاه اینترنتی « تاریخ ایرانی» در گفتوگو با هاشم صباغیان و علی اکبر معینفر نماینده نخستین مجلس شورای ملی و از نیروهای ملی، روایت خاطره درگیری فیزیکی نمایندگان مجلس اول در جلسه دهم آبان ۱۳۶۲ را گزارش کرده است. در این درگیری معینفر به رئیس مجلس وقت گفته بود: « آقای رئیس، این چه وضعیتی است؟ چرا مجلس را آرام نمیکنید؟» علیاکبر معینفر این را گفت و به طرف تریبونی رفت که هاشم صباغیان در آن ایستاده و با اعتراض نمایندگان طیف خط امام نطق پیش از دستورش ناتمام مانده بود؛ چنانکه عزتالله سحابی روایت کرده «معینفر هنوز به جلوی تریبون نرسیده، عدهای از نمایندهها بر سر وی ریختند. آقای هاشمی هم که ریاست مجلس را برعهده داشت، ساکت و آرام و با لبخند و بسیار خونسرد، به جریان نگاه میکرد. مهاجمین علاوه بر ایراد ضرب و جرح و کتک زدن معینفر و صباغیان، فحشهای رکیک و ناموسی هم به آنها میدادند. ازجمله مهاجمین آقایان هادی غفاری، اسدینیا، دهقان و (غفور گرشاسبی)… بودند؛ تعداد آنها پنج نفر بود.»
بعدها فخرالدین حجازی نماینده مجلس اول، در مورد این درگیری این شعر را سرود:
« معینفر حمایت ز صباغ کرد
بشد پرهیاهو هوای نبرد
معینفر نمایندهای چاق بود
که چون گربه پرباد و قبراق بود
یکی حمله به قرهباغ کرد
دل سید پاک را داغ کرد
وکیلی ز اهواز آمد پدید
به روی معینفر چو شیری پرید
بغرید ناگه اللهبداشت
به گوش معینفر یکی چک گذاشت
معینفر مقاوم چو پیلان مست
به این سو و آن سو میبرد دست
که ناگاه غفاری خشمگین
برآورد دستانش از آستین
ببرد مشت بر کله چاق تن
که خون از سرش گشت فوارهزن.»
کتککاری و رفتارهای لمپنی بعدها نیز در مجلس ادامه پیدا کرد. در انتخابات سال ۱۳۹۴ مجلس نادر قاضیپور نماینده ارومیه با قدرتالله علیخانی با لحنی لمپنی چنین گفت: « قدرتالله علیخانی نماینده قزوین بود، قزوینی است، در مجلس همه از او میترسند به یکی از نمایندههای همشهری ما که قد کوتاهی هم داشت گفته بود بیا ببرمت یک شب مهمان من باش. یک روز رفته بودم جایی، گفتم شیخ کجاست؟ گفتند دستشویی، من هم رفتم دستشویی، دیدم همه جا را شسته و دستمال کاغذی گذاشته چون وسواس دارد، خم شد وضو بگیرد که […] بعد غش کرد افتاد روی زمین، در را باز کردم دیدم ۲۰ نفر بهخاطر سر و صدای ما پشت درآمدهاند. گفتم حاج آقا کمین زده بود کمین خورد! یک هفته به مجلس نیامد. بعد از یک هفته که مرا دید سر و صدا کرد و نمایندگان دورش جمع شدند. پهلویش را باز کرد گفت بیایید ببینید این فلان فلان شده چه بلایی سر من آوردهاست! ببینید کبود شدهاست. گفتم حاج آقا آن جای دیگرت را هم نشان بده! مجلس جای سوسول بازی نیست! به مجلس مرد بفرستید؛ حداقل کاری هم نکند آن یکی کار را بتواند بکند.»
گاز، دندان، قندان و محسنی اژهای
این رفتارها در اشکال دیگر نیز تکرار شد، محسنی اژهای در جلسه هفتگی هیئت نظارت بر مطبوعات با عیسی سحرخیز نماینده مدیران مطبوعات در این هیئت گلاویز شده، اقدام به پرتاب قندان به سوی او و سپس گاز گرفتن شانهٔ راست او کرد. شکایت عیسی سحرخیز هرگز مورد رسیدگی قرار نگرفت. در یک اقدام لمپنی دیگر محسنی اژهای در ۲۰ آذر ۱۳۹۶ در دیدار با دانشجویان دانشگاه شریف، در واکنش به اعتراضات دانشجویان، برای اینکه جلسه را به دست بگیرد و نشان بدهد که لات بازی بلد است، با صدای بلند سوت بلبلی زد که بازتاب گستردهای در شبکههای اجتماعی و رسانهها داشت.
محمود احمدینژاد یکی از مهمترین مروجان لمپنیسم سیاسی در کشور
اگرچه بسیاری از نمایندگان مجلس و قضات و روحانیون و مدیران جمهوری اسلامی رفتارهای لمپنی از خود نشان دادند، اما هیچکدام از این رفتارها به سخنان و کارهایی که محمود احمدی نژاد در دوره ریاست جمهوری خودش کرد، نمیرسد. وی به عنوان رئیس دولت ایران دارای لحن و ادبیاتی بود که روسای جمهور پیشین از آن استفاده نمیکردند. مهدی کروبی از رهبران معترضان به نتیجه انتخابات در ایران با انتقاد از این لحن سخنرانی وی در ارومیه را در بههیچ وجه در شان یک رئیس جمهور ندانست.
“همهاش کشک است، طرف راه میرفت میگفت ابرقدرت، قدر قدرت… آی زکی”. این بخشی از سخنان محمود احمدی نژاد رئیس دولت ایران در واکنش به سخنان وزیر خارجه فرانسه است. آقای احمدی نژاد در مصاحبهها و سخنرانیهایش بارها از ادبیاتی استفاده کرده بود که به اعتقاد کارشناسان متناسب با شان رئیس دولت ایران نبود.
آقای احمدی نژاد همچنین در مورد سخنان باراک اوباما رئیس جمهور امریکا نیز از ادبیاتی استفاده کرد که آقای اوباما اعلام کرد به این سخنان پاسخی نمیدهد. “آقای اوباما، شما تازه از راه رسیدید، یک مقدار صبر کن تا عرقت خشک شود، یک مقدار سرد و گرم را بچش، یک مقدار مراقبت کن، هر کاغذی که جلویت گذاشتنن دلیلی ندارد که آن کاغذ را بخوانی هر حرفی که بهت توصیه کردند، دلیلی ندارد که آن حرف را تکرار بکنی، بدان گندهتر از تو، بزرگتر از تو آن گردن کلفتتر از تو نتوانستند از این غلطها بکنند. تو که جای خود داری.”
مهرداد درویش پور، جامعه شناس ایرانی در سوئد میگوید: “استفاده از این زبان پرخاشگرایانه به معنای دور شدن از متانت و ادب است. اصولا ادبیات سیاسی در نزد تمام سیاستمداران جهان حتی اگر کینهتوزانه باشد، با گستاخی همراه نیست. اما زبان آقای احمدی نژاد برای تهاجمیتر شدن، عرف بینالمللی گفتوگوهای سیاسی را به کنار میگذارد و به گستاخی در کلام بدل میشود.”
رسول نفیسی جامعه شناس در امریکا نیز از منتقدان این نوع ادبیات سیاسی است. آقای نفیسی با ابراز تعجب از این مسئله که چرا کسی این رفتار را در ایران کنترل نمیکند، میگوید: “از لحاظ عرف دیپلماتیک وقتی نامهای نوشته و اظهار نظری میشود اما به آن پاسخ داده نمیشود، این نوع رفتار معنا دارد، یعنی بهطور کلی شما را جز جامعه متمدن به حساب نمیآورند. کسی دقت نمیکند که از لحاظ کاهش حیثیت بینالمللی ایران این تا چه اندازه اثر دارد.”
او اضافه میکند که “اگر کسی به این افراد بگوید که یک زبان دیپلماسی در جهان وجود دارد، پاسخ آنها این است تمام اینها ساخته غرب است و ما به آنها اعتقادی نداریم.”
آقای احمدی نژاد در سفری به سوریه و در مصاحبه مطبوعاتی با حضور بشار اسد در واکنش به سخنان هیلاری کلینتون نیز از ادبیات غیر دیپلماتیک استفاده کرد.
“ما یک ضرب المثل در فارسی داریم و کسی که حرف بیجا میزند و خارج از قد و قواره خودش صحبت میکند، به آن میگوییم یک کلام از مادر عروس “
رسول نفیسی این مسئله را با نگاهی تاریخی تحلیل میکند و میگوید: “در ۱۰۰ تا ۱۲۰ سال اخیر روحانیت در ایران و عراق یک سپاه غیررسمی داشتهاند که از همین اقشار دور شهری امثال آقای احمدی نژاد تشکیل میشده و اینها زبان و ادبیات مخصوصی دارند و احمدینژاد این زبان را امروز وارد دیپلماسی جهانی کرده و البته از کیسه ملت بزرگ ایران خرج میکند و باعث بیحیثیتی جامعه ما میشود.”
محمود احمدینژاد در جلسهای با انتقاد از مخالفان خود گفته است: “قیافه روشنفکری میگیرند به اندازه یک بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.”
احمدی نژاد در بیرجند با انتقاد از روشنفکران ایرانی و منتقدان خود گفته بود: « اینها شیطان پرستان مدرن اند. برخی قیافه روشنفکری می گیرند و به اندازه یک بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند.» همین باعث شد، تا خانم سیمین بهبهانی شاعر بزرگ ایرانی در شعری به احمدی نژاد پاسخ داد:
شنیدم باز هم گوهـر فشاندی
که روشنفکر را بزغاله خواندی
ولی ایشان ز خویشانت نبودند
در این خط جمله را بیجا نشـاندی
سخن گفتی ز عدل و داد و آنرا
به نان و آب مجانی کشاندی
از این نَقلت که همچون نقل تر بود
هیاهو شد عجب توتی تکاندی
سخن هایت ز حکمت دفتری بود
چه کفتر ها از این دفتر پراندی
ولیکن پول نفت و سفره خلق
ز یادت رفت و زان پس لال ماندی
سخن از آسمان و ریسمان بود
دریغا حرفی از جنگل نراندی
چو از بزغاله کردی یاد ای کاش
سلامی هم به میمون میرساندی
آقای درویش پور در خصوص ادبیات احمدینژاد میگوید: “این زبان آقای احمدینژاد تلاشی است برای اینکه او نشان دهد از گروههای محروم جامعه برخاسته و به یک معنی خود را به عوام نزدیکتر کند. زبان آقای احمدینژاد روز بهروز عامیانهتر میشود، به این معنی که تلاش این است که چنین جلوه داده شود نخبگان سیاسی ربطی به توده مردم ندارند.”
آقای نفیسی نیز نظری مشابه دارد و معتقد است لحن و ادبیات آقای احمدی نژاد در دوره جدید ریاست دولت تندتر شده است. او میگوید: “استفاده از این لحن، در واقع باعث پائین رفتن سطح اخلاق میشود و باعث از بین رفتن حدود بین ادبیات و جامعه غیرادیب میشود. آقای احمدی نژاد زبانش به دو دلیل تندتر شده، نخست اینکه تحت فشار از سوی نیروهای ملی است و دیگر اینکه ممکن است بخواهد مقابل یک جهان که یکپارچه علیه ایران میشود، اعتماد به نفس نشان دهد. این کار را آقای احمدینژاد با استفاده از زبان خاصی که به آن زبان لاتی گفته میشود، نشان میدهد.”
آقای احمدی نژاد در نخستین روز اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز از ادبیاتی استفاده کرد که مورد انتقاد بسیاری قرار گرفت. “در انتخابات چهل میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین کننده اصلی بودند، حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشهها یه کاری میکنند، بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت.”
مهرداد درویش پور این لحن را متعلق به گروه خاصی از جامعه میداند و ادامه میدهد در ادبیات سیاسی از نوعی گروه و زبان به نام” لمپن پرولتاریا ” نام برده میشود.
او می گوید: “این گروهها نه فقط محرومترین گروهها به دلیل در حاشیه ماندن هستند، بلکه هیچ قانونی و عرفی را به رسمیت نمیشناسند و از خشنترین و بیادبانهترین ادبیات و لحن در جامعه برخوردارند. به گمان من اگر به زبان، ادبیات و لباس آقای احمدی نژاد نگاه کنیم، باید گفت جمهوری اسلامی ایران روز به روز بیشتر به سوی یک حکومت لمپنها سوق پیدا کرده است.”
من توی دهن این دولت میزنم
ادبیات لمپنی در انقلاب اسلامی برخاسته از همان دوران وقایع پانزده خرداد ۱۳۴۲ ریشه داشت، در واقع بسیاری از حامیان آیتالله خمینی همان اراذل و اوباشی بودند که به نوعی شاگردان شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ به شمار میآمدند؛ افرادی مانند طیب حاج رضایی که هم بازاری بود، هم لات و هم از مریدان امام حسین و عاشورا، یا اسماعیل رضایی که او نیز از اراذل حامی خمینی در وقایع سال ۱۳۴۲ بود که هر دوی آنان پس از شورش پانزده خرداد اعدام شدند. در ادبیات شخص آیتالله خمینی نیز همین لحنی که به لحن لاتها معروف است، بسیار وجود دارد، وی در همان زمان ورود به ایران در جملهای علیه بختیار گفته بود: « من توی دهن این دولت میزنم.» جملهای که احتمالا هیچ روحانی دیگری امکان نداشت با این لحن به زبان بیاورد. تفاوت بسیار مشخص میان نثر اعلامیههای خمینی که غالبا ادیبانه بود، با لحن گفتاری مغشوش و لات مآبانه او نشان از رویکردی داشت که در واقع او برای اینکه با عوام سخن بگوید انتخاب کرده بود.
بعدها همین لحن توسط آیتالله خامنهای هم انتخاب شد. وی در ۲۰ خرداد ۱۳۷۱ در اولین دیدار نمایندگان مجلس چهارم با وی، ضمن تحلیل علل و دلائل وقوع حوادث مشهد، به مردم رنج کشیدهی آن شهر چنین دشنام داد:« قضایای مشهد و امثال آن – کار دشمن است…از قضایای مشهد، متأسفانه در بعضی از مطبوعات، تحلیلهای نادرستی کردند…قضیه، کاملاً روشن است: ضدانقلاب وارد ماجرا میشود. منتها از زمینههای فاسد و مردابهای گندیده استفاده می کند. این اراذل و اوباشی که گفته شد، بعضی تعجب نکنند. چنین افرادی وجود دارند: یک قشر رذل اوباش چاقوکش، که اقلیت معدودی هستند و دستگاههای انتظامی باید با اینها برخورد کنند. مثل علف هرزه، باید اینها را بکنند و درو کنند و دور بیندازند. آن پسماندهی استکبار می رود به سراغ اینها؛ با یک لقمهای، با یک غارتی، با یک حرکت زشت آشوبگرانه، اینها را تطمیع و هدایت می کند…پشت گروههای رذل و اوباش پنهان می شود و کار به دست چنین افرادی صورت می گیرد.»
خامنهای بعدها در مورد آیتالله منتظری گفته بود: « خیال نکند که اگر آمدند و چند نفر آدم سادهلوح و معمّم را وادار کردند که حرفی بزنند، ما اشتباه میکنیم و خیال میکنیم که دشمن ما اینها هستند! اینها کسی نیستند! دشمن، خود را پشت پرده پنهان میکند…آن کسی که سینه سپر میکند و به خیال خود جلو میآید، یک عامل است؛ ممکن است خودش هم نداند عامل است…خودشان را در حوزه قم، به بیچارهای برسانند و او را به حرفی، به گفتهای و به یک موضعگیری غلط و ناشیانه وادار کنند…خبر غلط و حرف دروغی را به فلان آدم بیچاره و مفلوک بدهند و او خیال کند که اوضاع و احوال به صورتی است که باید حالا حرفی زد؛ خودش و دیگران و زن و بچه خود را به بلا بیندازد…مگر همین کسانی که امروز به این زبان خشن حرف میزنند و این طور ناجوانمردانه سیل تهمت و افترا روانه میکنند، با امام، طرف نشدند… چشم مردم به دهان رهبری است. در زمان امام راحل این را بارها تجربه کردند و به لطف پروردگار، تو دهنی خوردند…اینها به مردم خیانت کردند، به انقلاب و به کشور خیانت کردند و البته باید در چارچوب قانون با اینها رفتار شود…از روی نادانی، نفهمی، هوای نفسِ زودگذر، هواهای بشری ناشی از خصال زشت و بد و حسد و غیره، اقدامی میکنند.»
زشتترین و کریهترین فحاشیها را در سخنرانیهای دکتر علی شریعتی میتوان بهراحتی جست و آنها را نمونه همین ادبیات لمپنی دانست.
در واقع همین اتفاقات در سال ۱۳۵۷ نیز رخ میداد؛ وقتی که جمعیت انبوه در خیابان شعار میداد: «ازهاری گوساله، گوساله سه ساله، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره، سروصدا نداره.» یا شعارهایی که در آن ملکه وقت خانم فرح پهلوی را معشوقه و همبستر کارتر میخواندند. یا شعار میدادند: « بختیار، نوکر بیاختیار». این در حالی بود که یک سال قبل از انقلاب، شعار دانشجویان در بدترین شکل آن «مرگ بر رژیم فاشیست پهلوی» بود. اما وقتی کنترل همین جمعیت به دست گروههایی مانند موتلفه اسلامی که خود از جماعات اراذل و اوباش بازار برآمده بودند، افتاد، فحاشی شکل رایج شعارها شد. از انقلابی چنان، جز حکومتی چنین برنمیآید.
بخش احمدی نژاد مقاله برگرفته است از شراره سعیدی از رادیو کوچه