«تغییر» زمانی شروع میشود که «نخواهید» چیزی را تغییر دهید، و آنگاه که موضوع بحث یک حرکت اجتماعی –سیاسی باشد، ایستادگی کردن در مقابل تغییر، خود بزرگترین خطری است که یک جامعه و نظام سیاسی سالم را تهدید میکند. یعنی هر حرکت اجتماعی، در یک «زمان و مکان» روی میدهد و هر چقدر مانع آن تکامل درونی و بیرونی آن حرکت شویم، گویا بیشتر در مقابل اصالت زمانی و مکانی وقایع مقاومت کردهایم.
بهعنوان مثال زمانی که پیامبر اسلام در روز غدیر خم «تکمیل دین» خود را اعلام کرد؛ «عمر» شروع به گریستن کرد و گفت وقتی چیزی تکمیل میشود، تاریخ پس از آن در واقع «تاریخ زوال» است. حال اگر به تجربه «انقلاب اسلامی» مراجعه کنیم؛ یکی از مرکزیترین تبلیغات سیاسی حکومت این بوده است که رهبری آیتالله خامنهای از انحراف انقلاب در ایران جلوگیری کرده است؛ در حالی که از اساس مقاومت آقای خامنهای در مقابل تغییرات، خود به ایجاد انحراف در سیاست ملی تبدیل شده نظام تبلیغاتی به او لقب «رهبر فرزانه» داده است، رهبریتی که به عقیده بسیاری نه تنها «عاری از فرزانگی» است، بلکه در مقابل «حکمت انقلاب اسلامی» نیز هست. در این یادداشت به «هنجار انحراف» میپردازم و میخواهم از خواننده این سطور دعوت کنم، به معنای تاریخی انحراف بپردازیم؛ «هنجار انحراف» از آنجایی بسیار مهم است که مجموعهای از «برچسبهای سیاسی» برای نظام سیاسی تولید میکند که «گفتمان حذف» را معنادار میکنند.
پیش از بیان عملکرد، چیستی و ماهیت «هنجار انحراف»، میبایست توضیح دهم، گفتمان حذف چیست؟ در ادبیات سیاسی ایران به موجی از افرادی بر میخوریم که در طول چهل و دو سال گذشته از قدرت کنار کشیدند و یا کنار گذاشته شدند. بسیاری از این افراد به دلیل مشی سیاسی متفاوت، با برچسبهای سیاسی ابتدا گوشهنشین و سپس حذف شدند. مبنای گفتمان حذف این است که برای محافظت از موجودیت نظام میبایست هسته مرکزی تصمیمسازان نظام و «صاحبان نفوذ سیاسی و گفتمانی» بهنحوی حذف شوند. این وظیفه حذفی را دستگاههای امنیتی بهخصوص وزارت اطلاعات در زمان قتلهای زنجیرهای بهعنوان یک «دستور سازمانی» میپنداشت و بههمین دلیل منحرفین پس از شناسایی به فهرست سیاه حذف وارد میشدند و تمهیداتی اندیشیده میشد که در کوتاهترین زمان ممکن آنها را از سر راه بردارند.
کمترین آسیبهای گفتمان حذفی حکومت آن است که در دولتهای گذشته کمترین میزان حضور نخبگان پایبند به جمهوری اسلامی را صاحب قدرت شاهد بودیم. از یک سو اصلاح طلبان از این فرایند بهعنوان «تنگ شدن شمار مسافران قطار نظام» یاد میکنند و از سویی دیگر احمدی نژاد یک بار از آن با عنوان قطاری بیترمز یاد کرد. اما هنجار انحراف در این میان چه نقشی دارد؟
منظور از انحراف، تعبیه یک خط معیار برای حرکت نیروهای سیاسی است؛ این خط معیار با استفاده از کلمه «پیروان» در نام بسیاری از احزاب سیاسی درون حکومت قابل رویت است؛ پیروان خط امام، پیروان خط امام و رهبری، پیروان ولایت، و … در واقع هر نوع حرکت سیاسی که فراتر از دستور، خط مشی و صلاحدید رهبران سیاسی حکومت در این چهلودو سال روی داده است به عنوان انحراف شناسایی و طبقهبندی شده است.
در دوران آقای خمینی، از مخالفان این اندیشهها و عملکردهای معیار، به لقب «ضد انقلاب» و «ضد اسلام» یاد میشد و از نیروهای نافرمان بهعنوان «گروهک» و «منافق». در دوران حکومت آقای خامنهای فهرست مذکور گشاده دستانهتر بسط یافت. بهعنوان مثال گاهی اوقات از عنوان کلی «دوم خردادیها» بهعنوان منحرفین یاد میشد، دوم خردادیها کسانی بودند که با مقاومت در برابر خواست رهبر، در مقابل آن ایستادند و از ریاست جمهوری محمد خاتمی حمایت کردند؛ درست در همین دوره بود که آقای خامنهای با گماردن هاشمی رفسنجانی به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تلاش کرد تا «مدیریت پروژه انحرافی بهوجود آمده فراتر از اراده سیاسی خودش» را مهار کند. در کنار این تدابیر موج شکلدهی به انبوهی ارگان امنیتی نظامی موازی در دستور کار قرار گرفته بود تا با رصد دوم خردادیها از دسیسه علیه خواست رهبر جلوگیری شود.
در دوره دوم احمدی نژاد، با بهوجود آمدن قطببندی سیاسی میان طرفداران او و آقای خامنهای، «جریان انحرافی» در ادبیات رسمی ایران توسط امنیتیها بهکار گرفته شد و شامل تمام کسانی میشد که صلاحدیدهای آقای خامنهای را نه تنها درست نمیدانستند بلکه معتقد بودند این صلاح دیدها بهنحوی کل انقلاب اسلامی را در آستانه خطر قرار داده است. در تقسیمبندی دیگری که ریشه آن محصول اتفاقات سال هشتادوهشت است، سکهای بنام «اصحاب فتنه» ضرب شد که توصیف کننده رفتار طرفداران ادعای تقلب در انتخابات آن سال بود و موج وسیعی از فعالین سیاسی در چارچوب نظام را شامل میشد.
برای شناسایی رفتار مجموعه افرادی که طی «هنجار انحراف» شناسایی میشوند، معیارهایی وضع شده که در عرف سیاسی بهعنوان «خط مشی نظام و انقلاب» شناخته میشوند و توسط آقای خامنهای ارائه شدهاند. مشکل این است که خط و مشیهای مذکور چندان آشکار نیستند. دوگانه «سیاستهای ابلاغی» و «سیاستهای استمزاجی»، به این معنا است که آقای خامنهای بهدلیل مصلحت کلیه منویات خود را به زبان نمیآورد و برای درک معنای واقعی سخنان او باید جداگانه از وی «استمزاج» کرد؛ به واقع «حقیقت» میبایست با جویا شدن نظر و مزاج رهبر کشف شود، لذا بنابر این ادعا برای تعیین مصادیق درست سیاستهای نظام ضروری است دو استراتژی پیش گرفت: اولی اتصال دائم بهمنابع تفسیر دست اول از معنای احکام آقای خامنهای و دیگری ورود مستقیم خود آقای خامنهای به بازیهای سیاسی تحت عنوان «احکام حکومتی». هرچند تفسیر شورای نگهبان از آخرین دستور آقای خامنهای در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ این تفکیک را کمرنگ کرد و در پی آن «خانواده لاریجانیها» بهعنوان بخشی از پازل انحراف به لیست منحرفین اضافه شدند، اما هنوز تا حد زیادی ترجیح نگاه استمزاجی وجود دارد.
نکته این است که پس از ماجراهایی اختلاف انتخاباتی دوره آقای موسوی، نه تنها پایبندی به ارزشهای نظام هیچ مانع از منحرف شناخته شدن نمیشود، بلکه حتی فعالیت درون نظام هم تضمین نمیکند، فردا روز، همین به اصطلاح کارگزاران خدوم نظام نیز بهعنوان منحرف و مفسد شناسایی نشود؛ از جمله، مصائب ظریف، رئیس سابق بانک مرکزی و دستیارش عراقچی، از جمله بیانگر این عدم امنیت همکاران و کارگزاران نظام است.
در عرصه گفتمانی آقای خامنهای سعی کرده است که با واژهسازیهای پی در پی هنجار انحراف را بیشتر شفاف کند، اولین تلاش ایشان برای اینکار با مفهوم «تجاوز فرهنگی» قابل رد گیری است؛ این مفهوم همه کسانی که به اصول فرهنگی خارج از دایره تشخیص ایشان معتقدند را «استحاله شدگان» مینامد. مفهوم دیگر «اباحهگران» هستند، کسانی که معتقدند نظام باید دربرابر انحراف از ارزشهایش با رافت برخورد کند، اینها در واقع میزانی از آزادی عمل برای افراد در پوشش، خوراک، تفریح و نظر سیاسی قائل بودند که آن را انحرافی «مباح» میدانستند، کلمه «اباحه» که از ریشه لغت «مباح» گرفته شده، این افراد را نشانه گرفته بود. اتهام این افراد این است که سرپیچی از فرمان، صلاحدید و خط مشی آقای خامنهای را به «مضر» و «غیر مضر» تقسیم میکردند.
مفهوم دیگر «نفوذ» است، مفهوم نفوذ عملا برای خلوت کردن اطرافیان آقای خامنهای طراحی شد، هرچند که سپاه تلاش میکرد با گسترش این محدوده به روشنفکران، آنها را قربانیان این دستور نشان دهد، ولی نگاهی به بازداشتهای سیاسی، مرگهای مشکوک فرماندهان سپاه و تغییرات سیاسی در راس حاکمیت معنای مفهوم نفوذ را بهتر بازنمایی میکند.
در مختصر کلام اهمیت «هنجار انحراف» این است که معادلهای سیاسی را نمایش میدهد که توسط شاخص «اتصال» و «بهرهمندی» و «امنیت سیاسی»ساخته میشود و میتواند به شناسایی پایگاه اجتماعی حاکمیت منجر شود؛ اخیرا یک مقام اقتصادی سیاسی این پایگاه را چهار میلیون نفر برآورد کرده است. بهواقع در شرایطی که فهمیدن خواست تاکتیکال رهبر ایران تبدیل به معما شده است، هنجار انحراف کسانی را معرفی میکند که لزوما در قدرت نقش آشکاری ندارند، ولی به سبب اتصال به «اتاق فرمان نظام» هزینه تحلیل این تاکتیکها را بهشدت پایین میآورند، به دیگر سخن، لازم نیست برای فهم رفتار استراتژیک و تاکتیکال آقای خامنهای شمار زیادی از نیروها را رصد و تحلیل کرد، اعضای اتاق فرمان نظام، که وزیر خارجه دوره ترامپ آنها را «کریپتوکراتها» نامید. مهمترین خطهای عملیاتی این نظام را صادر میکنند.