ابوالحسن بنی صدر نخستین رییس جمهور ایران که ظاهرا چند هفتهای در کما بهسرمیبرده، در بیمارستانی در پاریس درسن ۸۸ سالگی گذشت.
وی در سالهای قبل از انقلاب بعد از اخذ لیسانس جامعهشناسی برای ادامه تحصیل به فرانسه سفر کرد. پدر وی یک روحانی خوشنام در همدان بود. وی درهمان اغاز جوانی به فعالیتهای سیاسی پیوست و از اعضای جهبه ملی بود. بنیصدر درفرانسه به فعالیتهای سیاسی گستردهای در ارتباط با دانشجویان و کنفدراسیون پرداخت. بنی صدر سعی کرد با آیتالله خمینی هم تماس بگیرد.
او کتاب «اصول پایه و ضابطههای حکومت اسلامی» را نوشت وادعای خودش این بود که ایتالله خمینی با خواندن این کتاب دید بنیادی برای تغییر نظام شاه و داشتن پاردایم جایگزین پیدا کرد. با ورود آیتاالله خمینی به پاریس بنیصدر بههمراه یزدی و قطب زاده جزو همراهان اصلی خمینی در آمد.
او مخالفت جدی بختیار بود و جزو کسانی بود که مخالف بود بختیاربه پاریس بیاید و با آیتاالله خمینی ملاقات کند. او به عضویت شورای انقلاب پیوست. ولی سخنرانیهای مداوم او در دانشگاهها و مناظرهها از جمله مناظره با بابک زهرایی اورا به یکی از مهمترین بازیگران سیاست ایران تبدیل کرد.
او از منتقدین دولت بازرگان بود و در کابینه بازرگان در سمت معاون وزیر اقتصاد فعالیت میکرد، ولی بهخاطر عضویت در مجلس خبرگان از سمت خود استعفا داد. بعد از استعفای دولت بازرگان بهخاطر گروگانگیری همزمان سمت وزارت اقتصاد و سرپرستی وزارت خارجه را به عهده داشت. هنگامی که وزیر اقتصاد بود در اواخر آبانماه ۵۸ دستور داد ذخایر مالی ایران از بانکهای امریکا چه دراروپا و چه در امریکا خارج شود که همین امر منجر به انسداد تمام ذخایر مالی ایران در امریکا و اروپا شد.
بنیصدر فکر نمیکرد آمریکا بتواند منابع ایران در شعب بانکی اروپایی بانکهای امریکایی را مسدود کند و همین ضربه بزرگی به اقتصاد ایران زد و ضربات این کار تا سالها به عنوان دعوا میان ایران و آمریکا برجا ماند. بنیصدر بهخاطر مخالفت آیتالله خمینی اجازه نیافت که به شورای امنیت سازمان ملل برود و در مورد گروگانها سخنرانی کند و همین سبب شد که استعفا دهد و جایش را به قطب زاده بسپارد.
بنیصدر در انتخابات اول ریاست جمهوری بهعنوان اصلیترین کاندیدا که عملا مورد حمایت آیتالله خمینی بود با ۷۶ درصد کل آرا پیروزشد. با مرگ او تمام کاندیداهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری عملا به تاریخ پیوستند.
او از سوی آیتالله خمینی بیشترین اختیارات را پس از پیروزی در انتخابانت دریافت کرد. وی رئیس شورای انقلاب و نیز فرمانده کل قوا از سوی رهبر شد. سمتی که هیچ رییس جمهور دیگری نتوانست جز او در جمهوری اسلامی دریافت کند. او با آنکه در آغاز از تصرف سفارت آمریکا حمایت میکرد. بهتدریج دنبال حل موضوع بود، ولی موفق به انجام آن نشد.
جناحهای روحانی حزب جمهوری اسلامی که انتخابات ریاست جمهوری را باخته بودند، با پیروزی در انتخابات مجلس موقعیت جدیدی برای محاصره بنیصدر به دست اوردند. وی در تشکیل کابینه و گرفتن رای اعتماد برای نخست وزیر دچار مشکل شد و در نهایت به محمدعلی رجایی رضایت داد و همین امر او را به بحران و درگیری در موضوع تعهد و تخصص کشاند.
در شهریور ۱۳۵۹ در سالگرد مرگ طالقانی با سخنرانی بنیصدر در بهشت زهرا و موضع سران حزب جمهوری اسلامی درگیری میان دو طرف افزایش یافت. این درگیریها سبب شد که دوطرف از تحریکات عراق و مهیا سازی این کشور برای حمله به ایران غافل شوند.
با حمله عراق در شهریور۱۳۵۹ و به تصرف در آوردن بخشهای زیادی از خاک ایران در غرب و جنوب بنیصدر بیشتر به جنگ پرداخت. با سخنرانی وی در پایگاه هوایی دزفول خلبانان نیروی هوایی پروازهای پرشماری برفراز عراق داشتند، این بمباران نقش مهمی در توقف پیشروی ارتش عراق به سمت ایران ایفا کرد.
بنیصدر سعی کرد ارتش را که بعد از کودتای نوژه دچار بحران شده بود و تعدادی از آنان اعدام شده بودند را به میدان بیاورد، ولی درگیریهای داخلی و تضاد میان سپاه پاسداران و ارتش همچنان جزو درگیریها ماند.
بنیصدر در اسفند ۵۹ در سالگرد درگذشت مصدق در دانشگاه تهران سخنرانی کرد که منجر به درگیری شد و از آن به بعد در ماههای بعد علیرغم وجود جنگ، این درگیریها در صحنه سیاسی ایران وجود داشت. در ماه اردیبهشت آیتالله خمینی برای حل چالش میان بنیصدر و حزب جمهوری از انها خواست نمایندهای برای حکمیت انتخاب کنند و بنیصدر آیتاالله اشراقی داماد خمینی را انتخاب کرد، ولی در نهایت وی به حکمیت گردن ننهاد و همین به اعتبارش در پیش خمینی ضربه زد.
در ماه خرداد با افزایش درگیریها و راهپیمایی قصاص جبهه ملی و حکم ارتداد آیتالله خمینی علیه گردانندگان این راهپیمایی آیتالله خمینی وی را از فرماندهی کل قوا برکنار کرد و همچنین روزنامه انقلاب اسلامی متعلق به وی بسته شد.
در پایان خرداد ماه و یک روز بعد از راهپیمایی مجاهدین خلق و ورود آنان به فاز مسلحانه، بنیصدر مورد استیضاح قرار گرفت و برکنار شد، وی به زندگی مخفی رفت و پنهان شد.
هفت روز بعد با انفجار حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن آیتالله بهشتی فضا بسیار سنگین شد، لذا با تماس مجاهدین خلق تحت پوشش حمایتی آنها قرار گرفت و سپس در مرداد ماه از ایران خارج شد و به عنوان رییس جمهور در شورای ملی مقاومت در پاریس باقی ماند.
با نزدیکی مجاهدین خلق به عراق او از آنها در سال ۱۳۶۲ جدا شد ودیگر فعالیت خود را در نشریه انقلاب اسلامی ادامه داد او هیچگاه نتوانست دیگر در صحنه سیاسی داخلی نقش مهمی ایفا کند.