اگر فکر کنیم «تسلط وحشت» بر جامعه «تصادفی» است، منطق حاکم بر وحشت را بهخوبی نشناختهایم؛ حاکمیت وحشت در اکثر جوامع رویدادی برنامهریزی شده است و حتی گاهی به شکل «فلسفه حکمرانی» هم مطرح شده است؛ به عنوان مثال «داعش» بعد از حملات مرگبار پاریس در جزوهای بنام «جغرافیای وحشت» منطق قدرتگیری سیاسی خود را توضیح میدهد.
اهمیت وحشت افکنی به عنوان یک ابزار سیاسی، در عرف سیاسی با مفهوم ترور و تروریسم شناخته میشود و برای همین «تروریسم» در تمامی فرهنگهای قضائی به عنوان شورش علیه حاکمیت سیاسی با مجازاتی سخت رو به رو است. شاید به همین دلیل است که جمهوری اسلامی همواره ادعا میکند «بزرگترین قربانی تروریسم» در جهان است تا از این طریق امکان به کاربستن خشونت و قتلهای دولتی را توجیه کند.
آن سوی ماجرا، در ادبیات جهانی مبارزه با تروریسم، انقلاب اسلامی و حکومت برآمده از آن «زاینده تروریسم دولتی» شناخته میشود. ولی به راستی چرا؟ و چرا باید امروز به مسئله تروریسم دولتی بپردازیم؟ اهمیت شناساییِ دقیق رعب افکنی و ایجاد وحشت چیست و چگونه میتوان از پیشبرد مقاصد وحشت افکنان در یک نظام حکومتی جلوگیری کنیم؟
در هفته گذشته دو نفر از «زندانیان» به شکل مشکوکی به قتل رسیدند، یکی از آنها به پرونده مافیای خودرو سازی مربوط است و دیگری شاهین ناصری «شاهد» پرونده «نوید افکاری» است. زندانی کشی اگر نه بیشتر از تروریسم، بلکه در حد تروریسم در عرف قضائی جهان جرمانگاری شده است و حتی اگر در سطح «مخدوش سازی اسناد حقیقت» باشد،
در حد جنایت دولتی علیه بشریت مورد بحث واقع میشود؛ کما اینکه در همین زمان پرونده دیگری در سوئد برای حمید نوری در جریان است که به قتل عام زندانیان سیاسی چپ میپردازد. در این نوشته با تاکید بر مفهوم «شاهد کشی» ارتباط آن با تروریسم دولتی و سرکوب سیاسی مخالفان را برای زندگی روزمره خودمان مطرح میکنم و میخواهم یادآوری کنم؛ در فضایی که حذف شاهدان یک رویه قضایی است؛ به قول شاهین ناصری «آسیاب به نوبت است».
بگذارید از همین جمله «آسیاب به نوبت است» شروع کنیم و انواع شاهد کشی را بازشناسی کنیم؛ چراکه هاشمی رفسنجانی نیز که خود از موسسان حکومت بود؛ درباره حذف آیت الله بهشتی در خاطراتش میگوید؛ حذف بهشتی قبل از ترور او شکل گرفته بود، یعنی ابتدا با «بداخلاقیهای سیاسی» و «اتهام زنیها» مکرر او را ترور شخصیتی میکردند و روزی که او با بهشتی بر سر این موضوع سخن گفته، بهشتی در جواب او پاسخ میدهد؛ «آسیاب به نوبت است».
این «آسیاب» بالاخره آنقدر گشت تا نوبت به خود هاشمی رفسنجانی رسید، اما چه کسانی و چگونه وارد این چرخه آسیابی میشوند؟ ادعای من این است که تروریسم دولتی مبتنی بر همین چرخه شاهد کشی است که در داخل و خارج از مرزهای سیاسی شکل میگیرد.
هاشمی رفسنجانی، در این بخش از خاطراتش، یک مرحله قبل از ترور در یک سیستم مبتنی بر «شاهدکشی» را بهخوبی توصیف می کند؛ بداخلاقی سیاسی.
بر اساس همین معیار میتوان گفت تروریسم دولتی قربانیان خود را به یکباره از بین نمیبرد، بلکه با ساخت مستندهای تلویزیونی، اتهام افکنی در فضای رسانهای آنها را به عنوان «دشمنان حقیقت و تمامیت جامعه» معرفی میکند.
شاهد کشی «قلب» شناسایی پدیده تروریسم دولتی است. کرین برینتون جامعه شناس سیاسی در کتابی به نام «چهار انقلاب» ضمن توصیف دورههای سه گانهای انقلابها، ما را متوجه «پدیده فرزندخواری» در انقلابها میکند و مینویسد«انقلابها فرزندان خود را میبلعند».
او مینویسد؛ در اولین دوره پس از سرنگونی حکومت قبل از انقلاب میانهروها حکومت را در دست دارند. دومی دوره شورش رادیکالها بر علیه میانهروهاست که در ان اتهام زنیها به میانهروها درون حکومت جدید شکل میگیرد، دوره نهایی ترمیدور است که دوران نقاهت است؛ این زمان، دوره بازگشت به ارزشهای انقلابی و حذف رادیکالهاست.
در ابتدای همین یادداشت نوشتهام که وقوع وحشت و همهگیری آن امری اتفاقی نیست؛ برنامهریزی برای شاهد کشی و حذف فعالان دگراندیش را در سخنان آیت الله اینگونه میتوان رهگیری کرد؛ آنجا که او به صراحت در برابر «رادیکال» خوانده شدن هوادارانشان موضع میگیرد و میگوید، دوره چهل ساله دوم جمهوری اسلامی، «گام دوم انقلاب» است.
اگر به مباحثی که بر اساس کتاب کرین برینتون در دوران اصلاحات شکل گرفت، توجه کنیم و بدانیم که اصلاح طلبان در صدد بودند تا با شبیهسازی تاریخ جمهوری اسلامی بر اساس این طبقهبندی، خود را میراثدار دوره ترمیدوری انقلاب بدانند؛ آنگاه میتوانیم به اهمیت «گام دوم» خوانده شدن حرکت انقلاب و نفی «زشت انگاری تندروی» از سوی آقای خامنهای پی ببریم و بدانیم، در واقع گام دوم انقلاب پاسخی به تاریخ سازی اصلاح طلبان بود؛ تا آنجا که آقای خامنهای حتی در برابر ادعای «صاحب انقلاب بودن» اصلاح طلبان واکنش نشان میدهد و میگوید: «من انقلابیام».
این جملات زمانی خطرناکتر میشود که بدانیم آقای خامنهای در واقع خود را «معتدل» معرفی میکند و در پاسخ به اتهام دیکتاتوری میگوید«شما دیکتاتوری ندیدهاید». همه اینها معنیاش زمینهسازی برای شروع یک دوره سیاسی است که در بطن آن «شاهد کشی» مشروعیت سیاسی زیادی در نگاه حاکمان دارد.
تا اینجا در مورد شاهد کشی سخن گفتیم بدون اینکه اشارهای به قربانیان آن داشته باشیم؛ بر اساس آنچه در تاریخ جمهوری اسلامی روی داده است. پنج نوع شاهد کشی را میتوان از هم تفکیک کرد:
الف. کشتار «شاهدان انقلاب»
در عکسی تاریخی و بسیار معروف چند شخصیت سیاسی را در یک قاب میبینیم؛ عکس معروفی که مرحوم فروهر، امیر عباس انتظام، آقای بازرگان و چمران در کنار آقای خامنهای در تصویر حضور دارند.
غیر از آقای خامنهای همه شاهدان انقلاب در این تصویر حذف شدند و اگر به جمع بالا مرحوم طالقانی را هم اضافه کنیم؛ میتوان فهمید از همان ابتدای انقلاب «حذف شاهدان انقلاب» در دستورکار سکانداران سیاسی بوده است.
بهعنوان مثال مرحوم طالقانی از مهمترین مخالفان تعبیه بند ولایت فقیه در قانون اساسی بود و بازرگان از مهمترین مهرههای ایجاد سد سیاسی در مقابل اخلال در دولت توسط سپاه پاسداران.
از طرف دیگر مهره نزدیک به مهندس بازرگان یعنی دکتر چمران نیز که از تمامی مبارزانی که در سپاه گرده هم آمده بودند مشروعیت، دانش سیاسی، و قدرت عملیاتی بیشتری داشت، به همین دلیل در جریان شلیک به خودی حذف میشود.
ب. کشتار «شاهدان جنگ»
مدیریت جنگ آنقدر منفعت سیاسی اجتماعی نصیب عدهای از حاکمان کرده بود که نمیتوانستند از آن چشم بپوشند، بسیاری از چهرههای دگراندیش در حوزه نظامیگری که دیدگاهی متفاوت با ریاست اتاق فرمان جنگ داشتند به مرور زمان توسط نیروهای خودی حذف شدند.
این حذف چهرههایی مانند محمد جهان آرا، جواد فکوری، موسی نامجو و یوسف کلاهدوز را در برمیگیرد؛ فرماندهان نظامیای که در پرواز هرکولس سی ۱۳۰ نیروی هوایی ارتش حضور داشتند. علیرغم اظهارات ضد و نقیض حکومت در این مورد، مطلعان این پرونده از جمله محسن رضایی، رحیم صفوی و ریشهری هنوز در مورد آن سخن نگفتهاند و البته پس از مرگ آن فرماندهان مناصب سیاسی نظامی و امنیتی مهمی را در دست گرفتند.
ج. کشتار «شاهدان انحراف»
از جمله مهمترین شاهدان انحراف میتوان به سید احمد خمینی اشاره کرد. او بعد از سخنرانی اعتراضی در شبهای قدر به ناگهان در بیمارستان بستری میشود و چندی بعد میمیرد. حسن خمینی سینه پدرش را گنجینه اسرار نظام خواند، اسراری که مهمترینشان به عزل آیت الله منتظری، روی کار آمدن آقای خامنهای و کشتارهای خاوران مربوط است.
از قضا دکتر پرتوی پزشک معالج احمد خمینی نیز در یک حادثه تصادفی کشته میشود. کشتار شاهدان دادگاه مرحوم بختیار مانند هاشم، پسر داوود عبداللهی که در دادگاه فرانسه نسبت به امنیت خود و خانوادهاش هشدار داده بود، در همین طبقه بندی است.
د. کشتار «شاهدان حذف»
در این لیست افرادی مانند بهشتی، هاشمی رفسنجانی، قاضی منصوری و سعید امامی جای دارند، سعید امامی عامل اطلاعاتی که شاهد و عامل حذف دگراندیشان به دستور مقامات تراز اول نظام است، بیش از ۲۳۰ نفر از مخالفان سیاسی و فکری حکومت را حذف کرد؛ مرگ او به خودی خود یکی از مهمترین حوادث تاریخ جمهوری اسلامی است.
ه. کشتار «شاهدان ستم»
آخرین شاهد ستم سیاسی که حذف شد شاهین ناصری است، او در شهادتی که به پرونده نوید افکاری مرتبط است، افکار عمومی را متوجه نادادگاههای سیاسی و فرایندهای قضائی بیمار جمهوری اسلامی کرد. فرایندهایی که در آن عدالتی وجود ندارد و انسانها به سادگی در آن حذف میشوند.
نوید افکاری در این باره جملهای درخشان گفته است که برای همیشه در «تاریخ ستم کِشی» ما ایرانیان خواهد ماند؛ «آنها برای طناب دارشان دنبال گردن میگردند». از جمله دیگر شاهدان ستم، پزشکان کهریزک؛ رامین پور اندرجانی و عبدالرضا سود بخش، برای همیشه در خواب خفتند تا آمران و عاملان کهریزک و سرکوب مردم در سال هشتاد و هشت احساس خطر نکنند.
اگر بر مبنای این طبقهبندی به پرونده تروریسم دولتی جمهوری اسلامی نگاه کنیم میتوانید حدس بزنیم چه کسانی در صف شاهدکشی قرار دارند، به تعبیر ساده هرکسی که میتواند در برابر تاریخ شاهدتی بدهد که نحوه گردش امور در جمهوری اسلامی را بازگو کند، در معرض خطر حذف است.
برای اینکه چرخه شاهد کشی را از کار بیندازیم باید با فرهنگ فراموشی مبارزه کرد، بهرهگیری از پتانسیلهای تکنولوژیکی مانند «موزههای مجازی شاهدکشی» کمک میکند تا آنچه جمهوری اسلامی تلاش دارد از بین ببرد را بار دیگر در تاریخ احضار کنیم؛
سیستم سیاسی تلاش دارد تا با محو اسناد سیاسی و شاهدان آن ردپای خود را از بین ببرد؛ این رد پا را باید هر روز پر رنگتر کنیم و در خلال تاسیس یک نهاد سیاسی فرهنگی از پیشبرد پروژه هراسافکنی و ترس جلوگیری کنیم. اقداماتی نظر موزه دیجیتال شاهدکشی، کمک میکند تا خونهای ریخته شده پاک نشوند و مردم از خلال تحریفها بتوانند «تصویر درستی از خویش» داشته باشند.