بافت نیروهای مؤثر بر ساختار سیاسی ایران چه در درون حاکمیت و چه در خارج از آن، خط کنشگری قابل مشاهدهای را ترسیم میکند که میتوان آنرا سازهای فکری و نشأت گرفته از فرهنگ سیاسی و اجتماعی این سرزمین کهن بهویژه در رفتارشناسی نخبگان سیاسی دانست.
یادداشت حاضر نگاهیست به مقاله «موانع نقشآفرینی اوپوزیسیون و چه میتوان کرد؟» به قلم ارزندهی آقای امیرمصدق کاتوزیان که شهریور جاری در وبسایت پرسیس منتشر گردید. نگارندهی محترم دال مرکزی گفتار خود را بر مبنای «همافزایی» بهعنوان راهبرد اصلی برای تعیین و تبیین راهبردهای مطلوب یا مقدور نیروهای اوپوزیسیون قرار میدهند. این نوشته با احترام به نگاه و قلم نگارندهی مقاله مذکور، در پی واکاوی بخشی از دلایل عدم وقوع «همافزایی» در میان نخبگان وکنشگران سیاسی ایرانیست.
رفتار نیروهای فعال در ساحت سیاسی و اجتماعی ایران که بخش عمدهای از آن ناشی از برساختههای ذهنی یا رویکردهای عملی نخبگانیست که درون این جریانها حضور دارند، بر اساس رویکرد تحلیلی افرادی همچون جان فوران(۱) و ماروین زونیس (۲) هم قابلیت تحلیل دارد و هم میتوان به نحوی هرچند نقطهچیندار به الگوهای قابل تشخیصی از آن دست یافت.
رویدادهای متنوع و متعدد سیاسی چهل سال اخیر باعث گردیده که رفتار سیاسی و بویژه الگوی رفتار نخبگان اهمیت فراوانی پیدامیکند چرا که این مسأله یکی از متغیرهای اساسیِ دستنیافتن به ثبات و توسعه متوازن در داخل حاکمیت و عدم همافزایی و بروز تشتت و پراکندگی نیروهای خارج از حاکمیت و به تعبیری اپوزیسیون محسوب میشود.
به عقیدهی ماروین زونیس اساس رفتارهای سیاسی نخبگان در این است که ایرانیها معتقدند آدمیان ذاتاً شرور و قدرتطلب هستند وهمهچیز همواره در حال دگرگونی و غیرقابل اعتماد است در نتیجه آدم باید نسبت به اطرافیانش بدبین و بیاعتماد باشد.(۳) در واقع متغیرهای شکلدهندهی فرایندهای سیاسی هم در ایران محدود و مکرر هستند و محمود سریعالقلم این متغیرها را چنین صورتبندی میکند: بدبینی، احساس ناامنی، بیاعتمادی و حس سوءاستفاده گسترده از یکدیگر.(۴)
این متغیرهای محدود اما مکرر، عوارض و تبعات خاصی را در فضای سیاسی ایران ایجاد میکند و گاهاً ناسازههای ناپایداری را دررفتارهای سیاسیون متجلی میسازد. مثلاً کارگزاران حکومتی که علیالقاعده باید رفتاری ایجابی و اثباتی در مورد عملکردها وسیاستهای نظم حاکم داشته باشند، گاه در مقام اپوزیسیون دست به نقدهای بیرحمانه از نظام سیاسی میزنند و در مقابل نیروهای خارج از حاکمیت در پارهای از مواقع ردای اثبات و ایجاب به تن میپوشند و از جایگاه نقادانه و موضع سلبی خود غافل میشوند و درزمرهی حامیان اصیل ساختار حکومتی ایفای نقش میکنند و همین رفتار دوگانه در میان نیروهای اوپوزیسیون، اولین شکافها وافتراقها را باعث میگردد. برای مثال در انگلستان رهبر اقلیت اپوزیسیون عنوان رسمی «رهبر جناح مخالف در حکومت علیاحضرت ملکه انگلستان» را یدک میکشد و جنبه انتقادی و سلبی اوپوزیسیون اتفاقاً مشخصهی ذاتی و شناسهی معرفیکنندهی این نیروها تعریف میشود.
محمود سریعالقلم ریشهی این تناقضهای رفتاری و الگوهای متغیر در جامعهشناسی نیروهای سیاسی را در فرهنگ سیاسی ایرانیان میداند که پیرامون یک نوع انسداد سیاسی در جامعهی تاریخی ایرانی شکل گرفتهاست و شاید منشأ را باید در ساخت عشیرهای این سرزمین دانست و بر همین اساس ویژگیهایی نظیر فردگرایی منفی، بیاعتمادی، نهادگریزی، خویشاوندگرایی، بیقانونی، بحران هویت ملی و فرایند ناقص کشور ملتسازی را از خصلتهای رفتاری در نخبگان و نیروهای سیاسی برمیشمارد.(۵)
بخش دیگری از این رفتارشناسی را بایستی در الگوی شرقی رفتارهای سیاسی نخبگان ایرانی جستجو کرد که افرادی نظیر جیمزموریه(۶) در اینباره تلاشهایی کردهاند که زونیس، بیمن(۷)، لمبتون(۸)، فوران و دیگران با الهام و اقتباس از ادبیات شرقشناسانهی موریه در کتاب حاجیبابای اصفهانی، خصلتهای یادشده را همواره بر نیروهای سیاسی ایران مؤثر میدانند و حتی زونیس معتقد است: ایرانیان ادعا میکنند اساساً بیاعتماد نیستند بلکه چون هیچ مبنایی برای اعتماد در جامعه ایرانی وجود ندارد، آنها نیز برای حفظ وحراست خود به همانگونه با بیاعتمادی واکنش نشان میدهند.(۹)
پانویسها:
John Foran -1
Marvin Zonis -2
۳- ماروین زونیس، روانشناسی نخبگان سیاسی ایران، نشر چاپخش
۴- محمود سریع القلم، فرهنگ سیاسی ایران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم و تحقیقات و فناوری
۵- محمود سریع القلم، مبانی عشیره ای فرهنگ سیاسی ایران، اطلاعات سیاسی–اقتصادی، ش ۱۳۵ و ۱۳۶
James Justinian Morier-6
William O. Beeman-7
Ann Katherine Swynford Lambton-8
۹- ماروین زونیس، روانشناسی نخبگان سیاسی ایران، نشر چاپخش