۱- تیپولوژی ساختار سیاسی جوامع و گذار به دموکراسی از جمله مهمترین مباحث در حوزه سیاست تطبیقی است که خود سیاست تطبیقی نیز از مهمترین دستاوردهای علم سیاست و روش و فهم علمی پدیدارهای سیاسی محسوب میشود.
علمای سیاست تطبیقی عموما گذار به دموکراسی را ذیل دو الگوی موجی و فرآیندی طبقهبندی میکنند. در الگوی موجی که نظریهپرداز برجسته آن ساموئل هانتینگتون برای خواننده ایرانی عموما شناخته شده است؛ دموکراسی امری است صادر شدنی و گسترش یافتنی؛ مرکزی مشخص و پیرامونی قابل تشخیص دارد و وظیفه مرکز آن است که با رویکردی رسالت گرایانه به بسط دموکراسی در پیرامون یاری رساند.
ادبیات گذار موجی به دموکراسی در دهه گذشته خورشیدی در همافزایی با ادبیات جهانی شدن در ایران عصر اصلاحات، همراه با تصلب و انسداد ساختار سیاسی جمهوری اسلامی کمک شایانی به ناامید شدن نیروی اجتماعی پیشرو و جوان جنبش سیاسی اصلاح طلب در ایران نموده، به ویژه جنبش دانشجویی را در نیمه نخست دهه ۸۰ از جنبش اصلاح طلب جدا نمود تا در سال ۸۴ راه را برای ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد با این استدلال بگشاید که تحقق واقعی ساخت قدرت ولایی به مغلوب شدن آن در برابر موج گذار به دموکراسی یاری رسانده سرنگونی جمهوری اسلامی را تسریع خواهد کرد. استدلالی که نه تنها اشتباه بودن آن در طول یک دهه گذشته در محک تاریخ به اثبات رسید بلکه زیانبار بودنش هم برای رشد اقتصادی و هم برای سرمایه اجتماعی و توسعه سیاسی ایران نیز امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست.
گذار موجی به دموکراسی، گذاری خودانگیخته نیست؛ نتیجه منطقی کنش و واکنش درونی جامعه نیست؛ مدیریت شده است و از بیرون برای جامعه هدف تدارک دیده شده است و میتواند زیرساختهای جامعه هدف را آنچنان به نابودی بکشاند که دههها زمان لازم باشد تا آن جامعه بار دیگر بتواند بدون اتکای خارجی به حیات اجتماعی-اقتصادی عادی خویش بازگردد.
۲– امواج سه گانهای که هانتینگتون در کتابش برای خواننده توضیح میدهد بهلحاظ زمانی تا پایان دهه ۱۹۷۰ و بهلحاظ مکانی عموما غرب مسیحی کاتولیک-پروتستان را در برمیگیرد و با سقوط دیکتاتورهای جنوب اروپا و نهایتا آنتونیو سالازار دیکتاتور پرتغال به پایان میرسد. اما موج بعدی گذار به دموکراسی که در هزاره جدید میلادی شروع میشود دیگر در غرب اتفاق نمیافتد و جغرافیای خود را به شرق ارتدوکس-مسلمان تغییر داده است.
در این موج دموکراسیسازی – و نه دموکراسی شدن – دیگر مرکز دموکراسی برای بسط آن تعهدی به اصل عدم توسل به زور که اصل بنیادین حقوق بینالملل است نیز حس نمیکند و صراحتا از «سیاست و مدیریت رژیم چنج» سخن میگوید، بهویژه وقتی به خاورمیانه میرسد.
بدین سان عراق و لیبی زیر بمباران دموکراسیسازانه له میشوند و سوریه زیر بار «مدیریت رژیم چنج» نابود میشود. اما در کنار دولتهای ورشکستهای چون سوریه، عراق و لیبی، همچنین در موج چهارم تونس و مصر نیز بودند که خود دارای جامعه مدنی و مکانیسمهای گذار درونزا به دموکراسی بودند و توانستند با اتکا به داراییهای اجتماعی خود و سامان سیاسی درونزا ، از نابودی و ورشکستگی رهایی یابند.
۳– در کنار تئوریهای موجی گذار به دموکراسی، در سوی دیگر طیف نظریه پردازان بر فهم فرآیندی گذار به دموکراسی پای میفشارند و اتفاقا رخدادهای ۲۱ سالی که از قرن جدید میگذرد را نیز به عنوان مقوم آراء خویش به شهادت میطلبند. در فهم فرآیندی از گذار، تاکید بر مولفههایی چون بافت طبقاتی جامعه و جایگاه طبقه متوسط، میزان صنعتی شدن، میزان تحصیلات، وضعیت جامعه مدنی و مشارکتطلبی شهروندان، شرایط زنان، شرایط اقتصادی و درآمد سرانه ملی، میزان آزاد و غیر دولتی بودن اقتصاد و نهایتا سطح توانمندی شهروندان بوده بر این نکته تاکید میشود که جامعهای میتواند به گذاری پایدار و توام با حفظ زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی دست یابد که با تحقق شرایط ایجاد دموکراسی بهمثابه یک وضعیت سیاسی با استفاده از سازوکارهای درونزای خود به آن دست یابد.
تئوری های فرآیندی مفاهیمی چون رژیم چنج، مدیریت گذار به دموکراسی و تحریک جوامع به شورش را رد کرده چنین مولفههایی را واجد تحقق دموکراسی پایدار در جوامع هدف نمیدانند.
در این سنخ تئوریها، دیگر نه از کاندولیزا رایس خبری باقی میماند که نامش به عنوان قهرمان فروپاشاندن اتحاد شوروی در تاریخ ثبت شود و نه از کالین پاول و آیتالله مایک! تئوریهای فرآیندی از دموکراسی بهمثابه یک وضعیت سخن میگویند و هم ساختار بودن دموکراسی و هم روش بودن آن را رد میکنند و میگویند در جوامعی که فرآیند درونزای گذار را طی نکنند، دموکراسی وارداتی جز به خودویران گری و قدرتگیری نیروهای ضد دموکراسی و حتی بنیادگرا منتهی نخواهد شد.
۴– ایران در حال حاضر بهنظر میرسد در شرایطی منحصر بهفرد قرار داشته و پرنده هر دو سنخ گذار چونان یک امکان بر سر آن در پرواز است. هم «هما»ی گذار درونزا و هم «بوف» گذار برونزا. ایران از سویی با طبقه متوسط بزرگ و فربه، سطح تحصیلات بالا، فرهنگ سیاسی مشارکتی، زنان توانمند، فرهنگ عمومی عرفیگرا، اقتصاد نسبتا صنعتی و بخش خصوصی بالقوه توانمند، میتواند گذار درونزا و فرآیندی را تجربه کند و با حفظ ساختارها، تمامیت سرزمینی و زیرساختهای اقتصادی و اجتماعیاش پای به جهان آزاد بگذارد و هم از دیگر سوی رژیم سیاسی دارد که به اندازه کافی با صادرکنندگان دموکراسی مشکل داشته و دارد؛ به اندازه کافی در این سالها احمد چلبی تولید و صادر کرده و با سرکوب فرهنگ و حس ملیگرایانه شهروندانش را نسبت به مفاهیمی چون استقلال، تمامیت سرزمینی و منافع ملی کشور بیتفاوت ساخته است که بتواند نظر موجسازان گذار را به خود جلب کند.
آنان که هم پول دارند، هم انگیزه و هم رسانه! آن هم در عصر ارتباطات و اطلاعات که با رسانه حتی از نوع پدیده فیکنیوز هر کاری میتوان انجام داد.
گذار درونزا اما از مولفهای بهرهمند است که سنخ دیگر از آن محروم است و آن چیزی نیست جز مولفه رهبران و نخبگان سیاسی مورد اعتماد جامعه.
واقع آن است که هر چقدر نخبگان طرفدار گذار موجی و متوسلین بارگاه کاخ سفید فاقد اعتبار و اعتماد عمومی نزد ایرانیان هستند؛ این رهبران محصور جنبش سبز هستند که بهتمامی از این مولفهها برخوردار بوده امکان مدیریت درونزا و خشونت پرهیز به دموکراسی در ایران را دارا هستند.
رهبرانی که میزان وفاداری و تعهد خود به منافع ملی و مصالح عمومی جامعه را پیشتر نشان دادهاند.
۵– آنچه دیگر این روزها آشکارا هویداست این است که دیگر نه ایرانیان و نه جامعه جهانی جمهوری اسلامی را دستکم به شکل موجود آن نمیخواهند و اگر جمهوری اسلامی یا با همای فرآیند دموکراسی و یا با بوف موج دموکراسی باید پذیرای تغییرات در سامان سیاسی خود باشد. حال دیگر انتخاب میان بوف یا هما بر عهده تصمیم سازان ساختار قدرت موجود و بویژه شخص رهبر نظام است.
او میتواند همانند تمام سالهای رهبریاش تمامی اعتراضات را بخشی از یک توطئه جهانی ببینند و همچنان بخشی از مسئله باقی بمانند و یا اینکه با پذیرش مسئله سعی کنند خود به بخشی از راه حل تبدیل شده در مدیریت گذار نیز مشارکت کنند. اگر رهبری نظام تصمیم به مشارکت در راه حل داشته باشند بهنظر میرسد نخستین گام در این راستا آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آماده سازی بدنه اجتماعی خود برای برگزاری رفراندوم تغییر قانون اساسی باشد.
آیت الله خامنهای دیگر امروز سرنوشت بسیاری از رهبران سابق خاورمیانه و آنچه بر سر کشورهاشان آمده را میداند. ازبن علی تا عبدالله صالح ؛ از قذافی تا مبارک و بوتفلیقه!
او هنوز میتواند خود را در شرایطی قرار دهد که با ماندلاهای ایرانی طرف باشد به جای آنکه وضعیتی ایجاد کند که طیفی از پل پوتها تا چلبیهای ایرانی را روبروی خود ببیند.
ماندلا یا چلبی؟ این انتخابی است که قطعا با اوست!
سازهای ناکوک مرکل در استانه رفتن !
آلمان
آلمان برای کمک به افغانستان برای طالبان چند پیششرط گذاشت
https: //www .dw.com/fa-ir
اخ الهی من قربون این المان مرکل (همدست پوتین) برم . پیش شرط میذاره بلا !
حالا ببینید انهایی که کس و کونشان را پاره کردند برای اینکه امریکای پرزیدنت بایدن افغانستان را ترک کرد و ان همه دروغ و لجن پراکنی کردند به امریکا و توطئه های امریکا و در سایت های نیروهای امنیتی ملاها مثل مشروطه ، کیهان لندن ، ایران پرس نیوز ، ایران وایر ، میهن ، پیک نت ، ایندیپندنت فارسی ، … به شخص پرزیدنت بایدن هم اهانت ها کردند که خامنف خوشش بیاد ، پوتین ابش بیاد ( به گفته مهدوی ا زاد مزدور امنیتی در ایران اینترنشنال ) ، هنوز در مورد این لاس زدن پوتین ـ مرکل با طالبان سکوت کرده و به امریکا ستیزی از نوع کثیف امنیتی ک گ ب عبدالله شهبازی ، حسین شریعتمداری ، سلیمی نمین ادامه میدهند .
همه این جنده های امنیتی روس اتفاقا یا ساکن المان هستند یا قبلا از المان شروع کرده اند . بعد رفتن لندن و واشنگتن و سوئد و کانادا .
بزودی باند مرکل سقوط میکند ، لیبرال ها یا اولترا راست ها می ا یند ، ببیند چه گونه این جنده های روسی ملاها با المان دشمن می شوند . المان مرکل با ملاها ( شاهرودی ، طهماسبی ، کیسون ، فدایی ونزوئلا) ، اسد ، عربستان ، امارات هم روابط مشکوک داشته .
سؤال من هنوز بی جواب است
چرا داعش اسیای مرکزی روس ها را نمی کشد ؟
چرا پوتین به فرزند مسعود کمک نکرد ؟
عبدالله عبدالله ، دوستم ، کرزای ، اشرف غنی چه گونه با چین ، طالبان ، روسیه ، ملاها ، پاکستان ، المان بازی پشت پرده کردند ؟
چه کسانی هواپیماهای جنگی طالبان را در افغانستان به پرواز در می ا ورند ؟
چه کسانی در مراسم ختنه سوران ملاعمر (امام غائب طالبان روسی ) شرکت خواهند کرد ؟
چه گونه شوروی نتوانست پنجشیر را تصرف کند ، اما چند تا طالبان بیابانی توانستند ؟
ادعای حمله پاکستان فرافکنی است ، چون ارتش شوروی در انزمان از چند تا پهباد پاکستانی قویتر بودند ؟