دکتر حمیدرضا عابدیان
تشکیلات حزب توده با قدرت سازماندهی بسیار بالا و نمایش خیره کننده در اولین سالگرد قیام ملی سی تیر، با شکست نهضت ملی و سقوط دولت، همواره در معرض این پرسش بوده است که چرا در روز ۲۸ مرداد خیابان را خالی گذاشت بویژه از آن رو که مطبوعات حزب بواسطه ی اطلاعات دریافتی از شبکه ی نظامی در باره ی جابجایی ها و تحرکات غیر عادی برخی واحدها، مرتبا هشدار می دادند که کودتایی در راه است.
متعاقبا حزب توده نیز انگشت اتهام را به سوی انفعال و بی برنامگی جبهه ی ملی و رهبری آن می گرفت که با تقاضای حزب مبنی بر حضور در خیابان مخالفت کرد و تنها هنگامی حزب را در این رابطه مختار گذاشت که کار از کار گذشته بود و شبکه ی ارتباطی آن نمی توانست به درستی عمل کرده و خیابان را تسخیر کند.
اکنون ۶۸ سال از آن رویداد گذشته است و چالش خیابان های خالی همچنان یکی از مهمترین چالش های تاریخ پژوهی در مطالعات کودتاست. از این حیث، کد واژه ۲۸ مرداد با خیابان های خالی نیز نسبتی برقرار می کند که شایسته ی توجه است.
از طرف دیگر، در دل هر یک از این روایت ها، خرده روایت های دیگری نیز در کشمکش با یکدیگر وحود دارند. از آن جمله است جمهوری خواهی دکتر فاطمی و محافظه کاری دکتر مصدق در آن لحظات استثنایی . لحظاتی که در آن سرعت “رویدادها” از سرعت “داده ها” پیشی می گیرد و رسیدن به یک تحلیل مشترک را ناممکن می کند. در یک چنین لحظاتی، امکان تفاهم و توافق، اقلی شده و هم آهنگی غیر ممکن می شود. به این اضافه کنید انباشته شدن فضا ببا حجم بالایی از اطلاعات و داده های غلط را که تا چه اندازه می تواند به استنتاجات و تصمیم گیری ها جهت بدهد.
برای فرا روی از این چالش ها اما نمی توان به این امید بست که با دامن زدن به گفتگوهای دامنه دار، طرفین یکدیگر را مجاب کنند چنان که با گذشت این همه سال، هنوز این اتفاق نیفتاده است. این تلاشی بیهوده است که صرفا چشم انداز همکاری و هم افزایی را تاریک می کند اما این امکان وجود دارد که با توصیف آن لحظه ی خاص، به درک و فهم کنش متقابل نزدیک شویم و این بسیار حائز اهمیت است.
تصور کنید که در خانه ای نشسته اید و ناگاه انفجاری رخ می دهد که باعث آتش سوزی می شود. در این لحظه ی خاص، احتمال رسیدن به یک تصمیم مشترک در کوتاهترین زمان ممکن برای غلبه بر بحران چقدر است؟ این دقیقا لحظه ای تورم فردیت است. لحظه ای که در آن هرکسی سعی می کند تا بهترین تصمیم را بگیرد، لحظه ی اضمحلال رهبری! یکی پتو یا چیزی شببه آن را روی آتش می اندازد، یکی آب می آورد، یکی مهار آتش را ناممکن می داند و به سرعت محل را ترک می کند، یکی فکر می کند که باید برخی چیزها را نجات دهد و با خود ببرد : ” غنچه هایی را که پرورده به دشواری/در دهان گود گلدان ها/ روزهای سخت بیماری” . یکی با مرکز تماس می گیرد، یکی ناتوان از تصمیم گیری، صرفا تماشا می کند و دیگری فریاد می زند و از همسایه ها کمک می خواهد…
این ویژگی چنین لحظاتی است. به جای سرزنش یکدیگر، این لحظات را بشناسیم.
* خانه ام آتش گرفته ست – مهدی اخوان ثالث (م.امید)
منبع: کانال تلگرامی تاریخ تحلیلی دکتر حمیدرضا عابدیان